کتاب مدار بدون باد: رفتم امین حضور . دو تا سه تا کوچه بود که بیشتر از قیافه می شناختم شان. پیچیدم و دیدمش که توی درگاهی مغازه ایستاده. مثل هر چند باری که دیده بودمش ، بلوز سه دگمه با یقه های بالا زده، شکم برآمده و موهای مشکی ژل زده و عینک فتوکرومیک که توی آفتاب آن ساعت روز تیره می زد.....