كتاب تعبير يك كابوس : عجيب بود بين صفحاتي كه علامت زده بود در ظاهر ارتباطي نمي ديدم، اما جالب آن حسي بود كه هر لحظه در من بيشتر از قبل قوت مي گرفت... ذهن من درست مانند يك اديتور سينمايي در حال فعاليت بود و گويا قصد داشت مطالبي را كه مي خواندم، مانند تصاوير فيلم برداري شده از يك ماجراي سينمايي، پس از برداشت ها و ضبط، در انتها آنها را كنار هم بچيند و يك موضوع منسجم را از آن استخراج كند و به نمايش كلي دربياورد