کتاب «درست یک پا روی زمین: خاطرات ناخدا یکم تکاور سلیمان محبوبی» که از مجموعه «قصههای دریا» است، نوشته محمداسماعیل حاجیعلیان میباشد. این کتاب به روایت زندگی و خاطرات سلیمان محبوبی، ناخدا یکم تکاور نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران میپردازد. این اثر به بازنمایی زندگی و عملکرد رزمندهای میپردازد که در دوران دفاع مقدس نقش ویژهای در عملیاتهای دریایی داشت. یادداشتها و خاطرات سلیمان محبوبی به صورت داستانی و مستند روایت شده است و از دوران کودکی، آموزشهای نظامی و حضور در جبههها تا رویدادهای مهم دوران جنگ را پوشش میدهد. فصول کتاب حاوی شرح لحظات سخت و فداکاریهای ناخدا محبوبی در مقابله با دشمن است و نمایانگر روحیه استقامت، شجاعت و تعهد اوست. نثر کتاب روان و قابل فهم است و با تصاویر و شرح جزئیات، فضاسازی جذابی از شرایط جنگی و زندگی شخصی را ارائه میکند. این کتاب برای علاقهمندان به خاطرات دفاع مقدس، زندگینامه رزمندگان نیروی دریایی، ادبیات پایداری و تاریخ معاصر ایران توصیه میشود و تصویری ملموس و انسانی از مقاومت و فداکاری در جنگ ایران و عراق ارائه میدهد.
علاقهمندان به خاطرات و زندگینامه رزمندگان دفاع مقدس، به ویژه کسانی که دوست دارند با روایتهای مستند از عملیاتهای نیروی دریایی ارتش ایران آشنا شوند. نوجوانان و جوانانی که به دنبال شناخت واقعیات جنگ از زبان نزدیکان به جبههها و تلاش برای حفظ ارزشهای ایثار و مقاومت هستند، زیرا کتاب با زبانی ساده و روان برای این گروه سنی نوشته شده است. مخاطبانی که علاقهمند به مطالعات تاریخی، ادبیات رزم و دفاع مقدس، و زندگی شخصی قهرمانان دوران جنگ ایران و عراق میباشند.
محمدرضا قهرمان چرخ ایران بود و پایم را به زورخانه باز کرد. میل گرفتن را حاج آقا نور یادمان داد. ضرب چرخ هنوز هم مرا حیران میکرد، ولی محمدرضا در چرخ حرف نداشت. از زورخانه شعبان جعفری دنبالش میآمدند و میبردنش زورخانه توی پارک شهر. با او میرفتم تا هم ورزش کنم و هم چرخ محمدرضا را نگاه کنم. توی زورخانه همیشه بزرگترها توی سلام کردن به بچهها جلو میافتادند و نمیشد هیچ وقت که ما بتوانیم به مرشد نور یا مرشد رهبر اول سلام بگوییم. من هم یاد گرفتم به بزرگتر از خودم و کوچکتر از خودم چطوری احترام بگذارم، هر چند مثل محمدرضا نمیتوانستم توی چرخ حرف اول را بزنم، ولی توی سلام کردن به بچهها اولین شدم! توی آموزشگاه حرفهای خوش میگذرد. معلمهایمان بیشترشان اتریشیاند و با ما آلمانی حرف میزنند. من هم کم کم زبان آنها را یاد گرفتم. لباس مدرسهام و لباس کارم را آموزشگاه میداد. ناهار هم به ما میدادند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir