کتابت حدیث و تدوین آن و جواز یا عدم جواز، بحثی کهن و ریشهدار به درازای اسلام است. شکّی نیست که حدیث در زمان پیامبر اکرم(ص) نوشته میشده است. همچنین تردیدی نیست که بعد از رحلت پیامبر(ص)، از نوشتن حدیث جلوگیری شده است و این منع از تدوین، تا سال 100ق. ادامه داشته است. ممنوع کردن کتابت، مورد قبول هیچیک از شیعیان قرار نگرفت و امام علی(ع) و سایر ائمه(ع)، همچنین اصحاب آنان از ابتدا با این منع، مخالفت کرده و نوشتن احادیث پیامبر(ص) و احادیث ائمه(ع) را ادامه دادند. بعضی از صحابه و تابعین نیز با این منع مخالفت کرده و به نوشتن جزئی احادیث میپرداختند. البته، اکثریت جامعه از این نهی تبعیت کرده و از کتابت حدیث رویگردان شدند. طرفداران منع، سعی کردند آن را به پیامبر اسلام(ص) استناد دهند و روایاتی نقل کردند که پیامبر(ص) نوشتن هر چیز جز قرآن کریم را ممنوع کرده است. در زمان پیامبر(ص)، دروغ بستن به ایشان و جعل سخنانی از طرف ایشان آغاز شد. پس از رحلت پیامبر اعظم(ص) و انحراف خلافت، رواج بیشتری نیز گرفت. عدم تدوین حدیث و دور کردن اهل بیت(ع) از سیاست و اجتماع موجب شد تا محلی برای مراجعه و عرض حدیث بر آن وجود نداشته باشد. در ابتدای قرن دوم هجری و فرمان خلیفۀ وقت بر تدوین حدیث، مخالفتهایی با آن ابراز شد و بعضی از متحجّرین آن را برنتافتند لکن ضرورت زمان و اطاعت از حاکم، باعث شد تا کمکم مخالفتها فروکش کند و کتابت حدیث، امری عادی شود. پس از گذشت هزار سال و در اواخر قرن نوزدهم میلادی، این بحث دوباره و توسط مستشرقان مطرح شد و ادعای اولیۀ آنها، این بود که فرهنگ اسلامی، فرهنگی بدون پشتوانه است چون بین رحلت پیامبر اسلام(ص) و آغاز کتابت حدیث، نزدیک به 100 سال فاصله است و در این میان نسل اول و دوم مسلمانان از دنیا رفتهاند، بدون آنکه چیزی بنویسند و احادیث پیامبر(ص) را همانگونه که بوده است به آیندگان برسانند و علاوه بر این معتقدند که حافظۀ انسانی به گونهای است که دچار خطا و اشتباه میشود و بدون تکیه بر نوشتار، نمیتواند اطلاعات خود را به گونهای دقیق منتقل نماید. همچنین کمبود منابع حدیثی باعث جعل و وضع احادیث و انتساب آنها به پیامبر(ص) شده است. این مطالب توسط بعضی روشنفکران مسلمان هم تأیید شد و آنان با مشاهدۀ روایات جعلی و دور از عقل و منطق که بعضاً در کتب حدیثی وجود داشت، آن نظر را تأیید کرده و به انکار حدیث و حجیت آن پرداختند. این عده کمکم به این نتیجه رسیدند که سنّت غیر متواتر، شرعیت ندارد و پیامبر(ص) با منع از نگارش حدیث، و صحابه نیز با عدم نگارش آن، این عقیده داشتهاند. بعضی از ایشان، سنّت را به طور کلّی نفی میکردند و اکتفا به قرآن کریم را شعار خود قرار داده بودند. اما این اشکالات به حوزۀ حدیثی شیعه، ضرری نرساند چون اولاً: تدوین حدیث از زمان پیامبر(ص) در میان شیعیان آغاز شده و در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) به اوج خود رسیده بود. ثانیاً: با توجه به اعتقاد شیعه به عصمت ائمه(ع) و اتصال گفتار آنان به منبع وحی، احتمال خلاف در گفتار ایشان، مردود بود. پس از این هجوم بود که علماء اهل سنّت، درصدد چارهجویی و مقابله برآمدند. آنان با نوشتن مقالات و کتابها به کتابت و تدوین حدیث در زمان پیامبر(ص) و توسط اصحاب اشاره کردند و مخالفت خلفا با آن را نیز تا حدودی انکار کردند. ایشان اکثر احادیث منقول از رسول اکرم(ص) در منع کتابت حدیث را ضعیف شمرده و تعداد بسیار اندک را - که طبق مبانی خود صحیح میدانند - حمل بر اوایل اسلام کردند. به نظر آنان پیامبر(ص) در سالهای آغازین اسلام، نوشتن حدیث را منع کرد ولی در سالهای آخر عمر خود، آن را اجازه داد. آنان به کتابت حدیث توسط صحابه اشاره کرده و آن را دال بر جواز کتابت میدانند. همچنین با مطرح کردن حافظه قوی اعراب آن زمان، به ضبط دقیق حافظه تأکید میکنند. مرکز نشر هاجر، با انتشار کتاب آشنایی با تاریخ و منابع حدیث، نوشتۀ سید محمدکاظم طباطبایی، با اشاره به تاریخ و منابع و سندیت احادیث و مشکلات بر سر راه کتابت آن در زمان پیامبر(ص) تاکنون، سعی در بررسی آنها دارد.