کتاب «پیانو» نوشتهی ژان اشنوز، رمانی برجسته و متفاوت است که نخستین بار در سال 2003 منتشر شد. این اثر داستان مرد پنجاه سالهای به نام مکس دلمارک، پیانیستی نامدار را روایت میکند که درگیر دو مشکل بزرگ است: اضطراب شدید اجرای صحنهای و اعتیاد به الکل که ظاهراً تنها راه مقابله با ترسش از روی صحنه رفتن است. این ترکیب موضوعی، بستر داستانی منحصر به فردی برای بررسی جنبههای روانی، احساسی و فلسفی شخصیت اصلی فراهم میآورد. اگر به دنبال رمانی هستید که با زبانی دقیق و در عین حال جذاب، زندگی پیچیده انسانی را در بستری متفاوت و پر از معانی عمیق به تصویر بکشد، کتاب «پیانو» اثر ژان اشنوز انتخابی بینظیر خواهد بود.
مکس دلمارک، قهرمان قصه، پس از مرگ نابهنگام خود، به دنیایی میان مرگ و زندگی قدم میگذارد. او ابتدا در برزخی کوتاه به سر میبرد و سپس به منطقهای تاریک و مهآلود موسوم به «منطقه شهری» فرستاده میشود؛ جایی شبیه برگرفته از پاریس در روزی بسیار تلخ و تاریک. این بخش از رمان، مانند یک سفر درونی است که مکس در آن باید با زندگی گذشتهاش روبرو شود، تلاش کند خاطرات پراکندهاش را به هم پیوند دهد و در کنار این، به دنبال زن معشوقهاش بگردد، شخصیتی کلیدی که بخش مهمی از داستان و روند تحول مکس را رقم میزند. ژان اشنوز در این رمان با ظرافت طنز و نگاهی عمیق به روان آدمی، مخاطب را به سفری در دل بحرانهای انسانی میبرد. «پیانو» فقط یک داستان در مورد مرگ نیست؛ این رمان کاوشی است در اضطرابها، اشتباهات، اعتیاد و در نهایت پذیرش و جستجوی معنا. جهان پس از مرگ در «پیانو» نه ترسناک صرف، بلکه نمادی از چالشهای ذهنی و عاطفی است که هر انسان در زندگی خود با آن دست و پنجه نرم میکند.
چرا باید این کتاب را خواند؟
تحلیل روانشناختی دقیق و ملموس اضطراب و اعتیاد که بسیار کمنظیر و قابل تأمل است. ترکیب کمدی و تراژدی به گونهای که مخاطب را به فکری عمیق فرو میبرد اما از یکنواختی و تلخی خالص دور میماند. تصویرسازی منحصر به فرد دنیای پس از مرگ با شباهتی آشنا به واقعیتهای تلخ زندگی شهری، که به خواننده امکان میدهد مرز بین زندگی و مرگ، و چیزی فراتر از آن را درک کند. تجربهای ادبی با مضامینی که به مسائل وجودی، روانی و اجتماعی میپردازد.
علاقمندان به ادبیات روانشناسی و شخصیتپردازی عمیق. خوانندگانی که در جستجوی آثار با مضامین وجودی و فلسفی درباره زندگی، مرگ و خودشناسی هستند. کسانی که علاقمند به کتابهایی درباره اضطراب، اعتیاد و مبارزههای درونی انسانها میباشند. دوستداران داستانهایی که ساختار غیرمتعارف و نگاهی نوآورانه به موضوعات مرسوم دارند. افرادی که از مطالعه رمانهای ترکیبی کمدی-تراژدی و سفرهای ذهنی در فضای پس از مرگ لذت میبرند.
در یک کلام، آدم خوش لباسی بود. هرچند چهرهی رنگ پریده و چشمهای بیروحش نشان میداد که افکار پریشانی در سر دارد. موهای سفیدش را به عقبشانه کرده بود. وحشتزده بود. بیست و دو روز دیگر مرگ وحشتناکی در انتظارش بود اما خودش از این موضوع خبر نداشت. بنابراین مرگ موضوعی نبود که در آن لحظه باعث وحشتش بود... قبل از رسیدن به در پارک، راجع به موضوعهای مختلفی مثل سیاست، فرهنگ و غیره صحبت کرده بود اما تک گوییهایش به هیچ وجه تبدیل به گفت و گوی دونفره نشده بود و هیچ یک از حرفهایش طرف مقابل را به صحبت کردن ترغیب نکرده بود. پس از ورود به پارک، نفر اول با تردید به اطرافش نگاه کرد و از لالههای ویرجینیایی گرفته تا درختچههای ژاپنی همیشه سبز، آبشارها، تخته سنگها و دریاچه را از نظر گذراند. انگار وحشت درونیاش چشمهایش را کور کرده بود... با لحنی پراحساس حرف میزد: «دنیا قشنگه. دنیا زیباست. درسته؟ » ماکس بدون این که سرعت گامهایش را کم کند و یا به او جوابی بدهد، وانمود کرد که به اطرافش نگاه میکند و بعد آرامشانههایش را به نشانهی بیتفاوتی بالا برد. برنی با حالتی شرمنده و با لحنی تسلیموار گفت: «باشه. بسیار خب. ولی حداقل قبول کنید اینجا نورهای قشنگی داره. »
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir