کتاب مقتل رفیعی که شامل روضه هایی از استاد رفیعی که به حق خطیبی توانا و محققی کوشا و از اساتید بزرگ حوزه و دانشگاه به شمار می رود. در این مجموعه سعی شده است منابع و استناد روضه ها مشخص گردد تا اهل تحقیق بتوانند از منابع بهره مند گردند. موضوعات مطرح شده در این کتاب شامل:روضه ها و مصائب چهارده معصوم (ع)، سوگنامه ی محرم و عاشورا، روضه ی حضرت خدیجه (س) امید که این مجموعه ارزشمند برای شما مفید واقع گردد. گزیده ای از متن کتاب مقتل ( روضه های استاد رفیعی ): السلام علیک یا ابا عبدالله عصر تاسوعا است کنار حرم حضرت معصومه (س) ، آمده اید به فاطمه ی معصومه تسلیت بگویید. ان شاءالله خداوند قسمت کند یک روز از نزدیک قبر امام حسین و اباالفضل العباس بین الحرمین بایستید. یک طرف حرم اباالفضل است، یک طرف حرم امام حسین است. من نمی دانم مشرف شده اید یا نه ؟ آنهایی که مشرف شده اند، ان شاء الله مجدد و آن هایی که نرفته اند خداوند قسمت کند زمانی که ماشین به آن دو گنبد می رسد روضه خوان نمی خواهد، مداح نمی خواهد، یکی داد می زند: یا حسین، یکی فریاد می زند: یا ابالفضل، یکی صدا می زند: یا زینب. اصلا این ماشین می شود غوغا و ناله. وقتی وارد حرم اباالفضل می شوی ، می بینی گرفتارها بیشتر آنجا هستند، سیل بیمار ها بیشتر است. بیشتر کسانی که مشکل دارند و گرفتتار هستند، می آیند حرم حضرت عباس، می گویند: یا کاشف الکرب عن وجه الحسین؛ ای کسی که کرب و اندوه را از حسین دورکردی، ای کسی که تو پناهگاه حسین بودی، حسین تنها جایی که فرمود :«کمرم شکست»، کنار بدن تو بود. خیلی اباالفضل پیشخدا آبرو دارد. حضرت زینب (س) حسن ظن به خداوند صفت ارزشمندی، مخصوصا در امتحان ها، برادران و خواهران، یک نگاهی به تاریخ ارزشمند کربلا بندازد، وقتی زینب کبری وارد مجلس دشمن شد این جمله ی معروف را فرمود: (( ما رایتُ الا جمیلا )). این جمله یعنی چه ؟ یک آقایی برای من از کشتار مکه تعریف می کرد، می گفت: آن سالی که مکه کشتار شد چهارصد نفر از ایرانی ها در درگیری ها به شهادت رسیدند. من برادرم را گم کردم، گفتند: بروید داخل بیمارستان را بگردید، پیدا می شود. دو سه تا بیمارستان رفتم جنازه ها را نگاه کردم اما برادرم را ندیدم. ( بعد معلوم شد زنده است ) بعضی از جنازه ها به برادرم شباهت داشت، فکر می کردم برادرم هست، به همین خاطر سه چهار مرتبه حالم بد شد. در آخر هم با یک وضعیت نگران کننده ای خارج شدم. آن روز فهمیدم که زینب در کربلا چه کشیده است؟! می گفت: من داداش را پیدا می نکردم اما همین که فکر می کردم داداشم است حالم بد می شد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir