"هر آنچه دوست داری از دست خواهی داد" اثر استیون کینگ، یکی از غولهای ادبیات ترس و دلهره، مجموعهای است شامل چهار داستان کوتاه که هر یک ما را به دنیای عمیق و تلخ او دعوت میکند. این کتاب به ما یادآوری میکند که زندگی روزمره میتواند به آسانی به دنیایی از ترس و ناامیدی تبدیل شود، اگر که فقط به جزئیات و نشانههای اطراف خود توجه کنیم.
کتاب با عنوانی که از یکی از داستانهای آن به عاریه گرفته شده، داستان مردی را روایت میکند که در جستجوی گریز از یکنواختی زندگیاش، سراغ چیزهای عجیبی میرود: او نوشتجاتی که در دستشوییهای بینراهی پیدا میکند را جمع میکند. این سرگرمی ساده، به تدریج به مسیری مهم و سرنوشتساز در زندگیاش تبدیل میشود. علاوه بر این داستان، مجموعه شامل داستانهای دیگری نیز هست که هر یک به شکل منحصر بهفرد خود، مضامین تاریک، دلهرهآور و شخصیتهای پیچیده را بررسی میکند. "مرگ جک همیلتون"، داستانی از سارقین بانک، "در قتلگاه"، داستانی از شکنجه زندانیان سیاسی و "احساسی که فقط به زبان فرانسه قابل بیان است"، قصهای از تکرار و آشنایی مکانی، هر یک آینهای از ابعاد مختلف زندگی و وحشت استیون کینگ را به تصویر میکشد.
چرا باید این کتاب را خواند؟
استیون کینگ با تسلط بر فنونی همچون گسترش تنش و بررسی دقیق شخصیتها، توانسته است خوانندگان را به دنیای عجیب و غریب خود بکشاند. این کتاب برای افرادی که به دنبال داستانهای کوتاه و عمقی هستند که میتوانند آنها را به فکر وادار کنند، بسیار جذاب است. کینگ با مهارت خاص خود، احساسات انسانی را با عناصر غیرمنتظره ترکیب میکند و شما را به سفری در دل تاریکیهای زندگی میبرد. این کتاب نه تنها جذاب و ترسناک است، بلکه نشاندهندهی آرامش در پس طوفان نیز میباشد، و این تضاد قبلاً در آثار دیگرش نیز بهوضوح قابل مشاهده بوده است.
این کتاب برای خوانندگان علاقهمند به ژانر ترس و دلهره، طرفداران استیون کینگ و همچنین کسانی که به دنبال داستانهای عمیق و فکری هستند، مناسب است. اگر شما هم به دنبال الهامگیری از داستانهای کوتاه تاثیرگذار و مملو از تأملات انسانی هستید، "هر آنچه دوست داری از دست خواهی داد" گزینهی بسیار خوبی برای شماست.
الفی گوشی تلفن را گذاشت و دوباره اسلحهاش را برداشت. پیش از این که لولهی اسلحه را درون دهاناش قرار دهد، چشماش به دفترچه یادداشتاش افتاد. اخم کنان اسلحه را کنار گذاشت. صفحهی آخر دفتر باز بود و چهار جملهی انتهایی در معرض دید قرار داشتند. اولین چیزی که مردم پس از شنیدن صدای گلوله میبینند، جسد من است- جسدی ولو شده بر روی تخت نزدیک دست شویی ... سر آویزان شدهای که قطرات خون از آن جاری شده و بر روی قالیچهی سبزرنگ فرو میچکد- و دومین چیز هم، دفترچهی اسپیرال است که صفحهی آخرش باز است. الفی در ذهن خود پلیسی را تصور کرد، پلیس محلیای نبراسکایی که در وصف او روی هیچ دیوار توالت عمومیای قطعه و قصیدهای سروده نشده! پلیس محلی جملات انتهایی دفترچه را میخواند، شاید هم با نوک خودکار خودش دفترچهی پاره پوره را به طرف خودش برگرداند؛ ابتدا سه جملهی اول را میخواند- «آدامس تروجان»، «یهودیهای روسی را نجات بده»- و به عنوان جملاتی احمقانه چندان اعتنایی به آنها نمیکند. سپس جملهی آخر را میخواند، «هر آن چه را که دوست داری، از کف خواهی داد»، و به این نتیجه میرسد که من پیش از ارتکاب به خودکشی، با ته ماندهی عقل و منطقام جملهای در رابطه با خودکشیام نوشتهام، جملهای تا حدی معنادار. الفی دلاش نمیخواست مردم فکر کنند که او خل شده و زده به سرش.
برندهی جایزهی برام استوکر 2002
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir