آیین خاتم این کتاب که حاصل بیش از سه سال تلاش پژوهشگران گروه علمی کلام و دین پژوهی در پژوهشکده حکمت و دین پژوهی است، به تبیین و کالبد شکافی اضلاع و زوایای مختلف نبوت و خاتمیت می پردازد. پژوهشگر این اثر با مطالعه دیدگاه ها، تفسیرها و برداشتهای متکلمان، اندیشمندان از قرن های گذشته تا کنون، آنها را تنظیم و تبیین کرده است. سپس با عرضه این مطالب به قرآن، حدیث، عقل و با استفاده از منابع متقن فیلسوفان و متکلمان مسلمان، دیدگاههای رقیب را نقد کرده و دیدگاه های مورد نظر خود را تبیین و عرضه می کند. با اثبات خاتمیت، مباحثی چون جاودانگی و جامعیت نیز مطرح می شود. آیین خاتم، جاودانگی اسلام و ملاکهای آن را مطرح کرده و به بحث از جامعیت و کمال دین پرداخته است. مولف ضمن نقد دو دیدگاه حداقلی و حداکثری، دیدگاه اعتدالی را تبیین و اثبات کرده است و در همین راستا و در پایان به مواردی از اصول نظام سیاسی و اقتصادی اسلام اشاراتی داشته است. هدف اصلی از اجرای این پژوهش در گروه کلام و دین پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تبیین روشن و صحیحی از نبوت، خاتمیت و فلسفه آن، همراه با نقد دیدگاه ها و رهیافت های متعدد و گاه متفاوتی است که امروزه در جامعه علمی نیز مطرح هستند. این کتاب در سه بخش : نبوت، خاتمیت، جاودانگی و جامعیت اسلام، تدوین شده است. بخش اول با عنوان " ماهیت، فلسفه و اهداف نبوت" شامل هفت فصل با عناوین: ماهیت نبوت، وحی شناسی، فلسفه نیاز به نبوت و ضروت آن، فلسفه تجدد نبوت، اهداف نبوت و پیامبران، کارنامه و کامیابی پیامبران، کارکرد نبوت و پیامبران می باشد. فصل اول تعریف نبوت رهیافت های مختلف، شرایط و مولفه های آن را مورد تحلیل قرار می دهد. فصل دوم با نام وحی شناسی، حقیقت وحی را با رویکردهای سنتی و جدید ( روان شناختی، جامعه شناختی، تجربه دینی و معرفتی) بررسی می کند.در فصل سوم، فلسفه نیاز به نبوت از نگاه برون دینی با رویکرد کلامی، عرفانی، روان شناختی و اجتماعی و نگاه درون دینی مورد تبیین قرار می گیرد. فصل های چهارم و پنجم به تبیین فلسفه تجدد و تکرار بعثت پیامبران و اهداف آنان می پردازد. فصل های ششم و هفتم، کارکرد و کارنامه نبوت و پیامبران را در عرصه های مختلف (دنیاگرایانه و آخرت گرایانه) بررسی می کند. در ادامه کتاب آیین خاتم و در بخش دوم ان با عنوان " تحلیل خاتمیت" مطالب در چهار فصل : رهیافت های مختلف به خاتمیت، فلسفه خاتمیت، اثبات خاتمیت پیامبر اسلام (ص) ، نسبت خاتمیت با مسائل و تئوری های مختلف ارائه شده است. این بخش به تبیین خاتمیت از زوایای مختلف می پردازد. فصل اول آن به تبیین رهیافت های مختلف به خاتمیت اختصاص یافته است که عبارتند از : خاتمیت بعثت و استمرار حجت الهی ( امامیه)، خاتمیت بعثت و حجت الهی (اهل سنت)، خاتمیت کمالات و استمرار ولایت (عرفا)، تجربه تفسیر ناشده، پایان غرایز و ظهور عقلانیت، سکولاریته، جانشینی تجربه های دینی، جانشینی عقل جمعی و نقد پذیری وحی. فصل دوم به تبیین فلسفه خاتمیت اختصاص دارد که با تفکیک دلایل کلامی، عرفانی و جدید به دوازده فلسفه اشاره می کند که عبارتند از : کمال دین، مصونیت منبع و تعدد آن، کمال و بلوغ مخاطبان، اصل امامت، اجتهاد، عقل، انتهای کمالات به پیامبر اسلام (ص)، نبوت صفت خلق، نازایی طبیعت، نص محوری بودن اسلام، جلوگیری از ظهور متنبئان و وحدت شرایع و جهانی سازی. فصل سوم به اثبات خاتمیت پیامبر اسلام(ص)، با رویکرد عقلی و نقلی و نقد شبهات منکران می پردازد. فصل چهارم نسبت خاتمیت با اصول و آموزه های دیگر مانند اصل امامت، قانون گذاری، تجربه دینی و پلورالیزم، سکولاریزم، مهدویت و جهانی سازی ر مورد کالبد شکافی قرار می دهد. در این فصل به شبهات بعضی از روشنفکران در دلالت خاتمیت بر انکار حجیت ائمه اطهار و عصمت آنان، پلورالیزم و سکولاریزم پاسخ متقن داده شده است. بخش سوم این اثر پژوهشی با عنوان " جاودانگی و جامعیت اسلام " شامل دو فصل است. فصل اول آن دلایل جاودانگی شریعت و ملاک های آن مورد تحلیل و تقریر قرار می گیرد. آخرین فصل کتاب آیین خاتم نیز با طرح دیدگاه های مختلف در تفسیر جامعیت و کمال دین و گزارش سه رهیافت (حداکثری، حداقلی و اعتدال گرایانه ) به تقریر و اثبات رهیافت اعتدال گرایانه می پردازد. پلورالیزم دینی مبحث پایانی این کتاب است. در بخشی از این کتاب با عنوان اشاره ای به اصول سیاست داخلی اسلام درباره محور شایسته سالاری چنین آمده است: « از اصول سیاسی اسلام در انتخاب افراد برای مناصب سیاسی و اجتماعی، رعایت اصل شایسته سالاری است. از منظر قرآن کریم، حکومت و حکمرانی یک امانت است که مردم باید آن را به اهلش یعنی واجدین شرایط بسپارند. پیامبر اسلام (ص) ریاست را به شایستگان اختصاص داده و به این نکته هشدار می دهد که اگر کسی مردم را به سوی خود دعوت کند، در حالی که در آن جامعه، شخص صلاحیت دار، خبره و آگاه تری وجود دارد، خداوند روز قیامت به آن شخص نظر نمی کند.»