حوض نقرهای مهتاب در این اثر 10 داستان کوتاه با عناوین «شبی که عزارئیل شدم»، «دیو من، صنعان تو»، «دروغگو دشمن خدا»، «باران موکل»، «مرد و مردانه»، «قهر قهر تا قیامت»، «قربانی»، «میهمانی از آمریکا»، «از ما بهترون» و «خانه قهرش آمده» روایت شده است. در بخشهایی از این کتاب میخوانیم: «دیگه صحیح نیست پیرزن در آن شهر غریب تنها بمونه. از دست و پا هم افتاده. ما هم که اتاق خالی داریم». جمله آخر بابا مثل پژواک صدایی که از جانب کوه برگردد، پشت سر هم در سرم تکرار شد، ما هم که اتاق خالی داریم...ما هم که... یعنی چه؟ آن دو اتاق خودشان صاحب داشتند: من. تازه آمدن مادربزرگ و زندگی کردنش با ما هم درست به ابعاد یک زلزله هفتهشت ریشتری ممکن بود همه چیز زندگیمان را بلرزاند... . کسروی در این اثر تلاش کرده تا داستانهایی را روایت کند که برای مخاطب نوجوان امروز جذاب باشد. این را هم میتوان از زبان و هم از موضوع داستانها فهمید. شیوه روایت و شخصیتپردازی کتاب نشان میدهد که نویسنده مخاطب امروز و دغدغههایش را خوب میشناسد. شخصیتهای داستان، از جنس آدمهایی هستند که ما میشناسیم، غریبه نیستند و همین موضوع پلی است که خواننده را به خواندن و کشف پایان داستان ترغیب میکند.