کتاب پرستوک سفید/ تسبیح را پاره کرد، اما میخک را نگه داشت. دست ها را به روی سینه نهاد و منتظر ماند. یکی دو لحظه گذشت. ژاندارم ها دوباره فریاد تفنگ ها را پر کردند. از درون خانه کسی شیون گوش خراشی کشید. شبلی هیچ برخود نلرزید، سپس از سوی خانه ولیکو کهایا فریاد دیگری به گوش رسید.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir