كتاب چگونه با پدرت آشنا شدم : ساعت 7 صبح جمعه تصميم گرفتم شوهر داشته باشم. چشم هايم كاملا باز نشده بود و قي بسته شده روي مژه ها پلك هايم را سنگين كرده بود. سرم را توي بالش فرو بردم و روي شكمم خوابيدم و تا بيست شمردم. چشم هايم را باز كردم و تكه اي از موهايم را دور بيني ام چرخاندم و دوباره تمركز كردم.