كتاب سيزدهمين قصه : ماه نوامبر بود. با اينكه هنوز ديروقت نبود وقتي به سمت گذرگاه لاندرس پيچيدم هوا تاريك بود. پدر كار روزانه اش را تمام كرده بود. چراغ هاي مغازه را خاموش كرده و پنجره كركره اي را بسته بود. اما براي اينكه وقتي من به خانه مي آيم تاريك نباشد چراغ بالاي پله هاي اپارتمان را روشن گذاشته بود. ...