همه چیز را آماده کرده بودند؛ کت و شلوار براش سفارش داده بودند؛ برای اتاق ها پرده ی نو دوخته بودند؛ حتا میوه ها را هم شسته بودند توی حیاط گذاشته بودند. دیگر جز منتظر ماندن کاری نمانده بود. انتظاری که هیچ وقت تمام نشد. مادران در این جنگ مثل فرزندانشان حاضر بودند. پشت جبهه و توی جبهه هم فرقی نمی کرد؛ بودند. با انتظارشان، با پرستاریشان و گاهی حتا با رفتنشان تا آن سوی خطوط مقدم.این کتاب صد خاطره از این حضور است.