کتاب آواز نیمه شب نوشته داوود غفارزادگان استان نوجوانی که سودای نویسندگی در سر دارد و در کش و قوس شبهای حمله هوایی به تهران و در پناهگاه سعی دارد با توصیف آنچه در پیرامون او در حال رخ دادن است خود را در قامت یک نویسنده معرفی کند. حضور دو برادر او در جبهه و واکنش خانواده و جامعه پیرامونی او به این حضور و اتفاقاتی که به دنبال آن شکل میدهد در کنار انتشار یکی از داستانهای او در یک نشریه دست در دست هم میدهد تا او به عنوان یک نویسنده جوان در نهایت خود را در محاصره واقعیت پیرامون خود که چیزی جز جنگ با همه تلخی و سیاهیاش است، پیدا نکند و در نتیجه داستانهای خود را نیز به این سمت سوق دهد.