کتاب حکایت بیداری:حکایت هایی از زندگانی آیت الله عظمی شیخ محمد تقی نجفی «توتون و تنباکو شرعا نجس است.» آقانجفی برای مردم اصفهان، اینگونه منبر رفت و منبر رفت و موعظه گفت.تاجری از تجار معتبر شهر، کل موجودی توتون و تنباکوی خود را سوزاند. او این عمل را از تسلیم کردن دارایی اش به کمپانی انگلیسی بهتر دانست.داراییاش سوخت و خشم مردم زبانه گرفت. «حکایت بیداری - صفحه 78» *** وارد حیاط خانه آقا که می شوی، شروع به شمردن می کنی: یک، دو، سه، چهار، پنج، شش... می شماری می شود چهارصد.چهارصد نفر از بختیاری ها آمده اند خانه آقانجفی. پناه آورده اند. خان بختیاری، اسفندیارخان صمصام السلطنه، تمام مال و اموال شان را به غارت برده است. حالا روزهایی که مانده اند را می شماری: یک، دو، سه، چهار، پنج... می شود سه ماه. سه ماه است که مانده اند.... نه امید آنان تمام شده است، نه مردم داری محمدتقی.«حکایت بیداری - صفحه 132» *** «حکایت بیداری» حکایتی از تجربه های عرفانی، خاطرات سیاسی و داستان های شیرین، از زندگی مرحوم آیت الله العظمی آقانجفی اصفهانی است. ابعاد گوناگون مبارزات این مرجع دینی، باعث تنوع در موضوعات حکایت ها شده است.