کتاب هیرو/ دو دستی پالان خر سیاه را می گیرم و برای بار سوم جست می زنم. بالاخره موفق می شوم. شانس آوردم در این دور و بر کسی نیست؛ سوار شدنم خیلی مضحک بود. تکان تکان می خوردم و توی گودی پالان جا می افتم. این خر زیادی درشت است. سرم گیج می رود. پاهام را چه کنم که آویزان مانده است .....