کتاب «تنهایی این بود» نوشته خوان خوزه میلاس، اثری عمیق و تاثیرگذار درباره مسئله بنیادین تنهایی انسانهاست که دغدغه اصلی نویسنده در این کتاب به آن پرداخته شده است. میلاس با نگاهی ظریف و هنرمندانه، پیچیدگیها و ظرایف تنهایی را به تصویر میکشد، مسألهای که قطعاً برای بسیاری از ما ملموس و غیرقابل توصیف است. تأثیرگذاری آثار او به اندازهای است که ترجمهشان به بیش از 20 زبان در سراسر جهان گسترش یافته است، امری که نشان از ارزش ادبی و انسانی آنها دارد. اگر به دنبال کتابی هستید که در دل زندگی ساده و روزمره، شما را با واقعیتی تازه روبرو کند و به شما قدرت بازاندیشی و تغییر دهد، «تنهایی این بود» خوان خوزه میلاس انتخابی ممتاز است.
کتاب «تنهایی این بود» نگاهی عمیق به زندگی روزمره و هویت انسانی دارد. نویسنده پرسشهای بنیادی درباره سرچشمه و مقصد زندگی ما، وجود هویت و خودآگاهی مطرح میکند: چطور میتوانیم بدون شناخت درست از خودمان، زندگی کنیم؟ و تنهایی واقعی ما چگونه معنا میشود؟ میلاس با روایت وقایع ساده و معمولی روزانهی یک فرد عادی، نشان میدهد که هرکدام از ما در واقع قهرمان زندگی خود هستیم و تا زمانی که این شناخت کامل را نسبت به خود نداشته باشیم، تنهاییمان عمیقتر خواهد شد. میلاس به زیباترین شکل ممکن، این واقعیت را به چالش میکشد که ما معمولاً در میان هیاهوی زندگی، هرچه بیشتر شلوغ میشود، بیشتر از خودمان فاصله میگیریم و در چرخهای از تنهایی گرفتار میآییم. او باور دارد زندگی، هرچند پیچیده به نظر برسد، هزارتویی نیست که راهی برای فرار از آن نباشد. بلکه هر حرکت ساده و روزمره میتواند نقطه عطفی در مسیر زندگی شود به شرط آنکه ما به شیوهای نو به آن نگاه کنیم. نویسنده به مخاطب خود یادآوری میکند که زندگیِ هر فردی، هر چند شاید ظاهراً عادی و معمولی به نظر برسد، توانایی خلق تحولات شگرف را دارد شاید فقط کافی است که به خود فرصت داده و تا عمق وجود خود را بشناسد. بطور خلاصه، در این کتاب با مواجههای جدید با مفهوم تنهایی، میلاس از ما دعوت میکند تا نقش قهرمان زندگی خود را بپذیریم و از تنهایی به عنوان فرصتی برای خودشناسی بهره ببریم.
کتاب «تنهایی این بود» بهویژه برای افرادی جذاب است که تنهایی برایشان دغدغهای جدی شده است و به دنبال پاسخی برای این حس هستند؛ کسانی که میخواهند بفهمند چگونه میتوان با تنهایی کنار آمد، آن را شناخت و حتی به فرصتی برای رشد تبدیل کرد. این کتاب برای خوانندگانی مناسب است که علاقهمند به کاوش در موضوعات روانشناسی انسانی و خودشناسی، و همچنین دوستداران ادبیات فلسفی و حساس هستند که به دنبال عمق و معنا در روایتهای روزمرهاند.
آن شب را خوب خوابید که برای او معنایش خوابیدن در کمال آرامش و بهیادنیاوردن هیچ قسمتی از خواب موقع بیدارشدن بود. هراسان از خواب بلند نشد، ولی حالتی متفاوت با زندگی عادیاش داشت و میبایست در اولین ساعات آن روز که بدن مادرش قرار بود به زمین تحویل داده شود بازسازیاش میکرد. انریکه، شوهرش، حمام بود، زیر دوش و سروصدایش مثل طنین بارانی از دور به اتاقخواب میرسید. سعی کرد قسمتی از شب گذشته را به یاد بیاورد، اما هیچ چیزی عایدش نشد، جز اثر بدنش روی تشک تختخواب بهعنوان تنها مدرک موجود از این که در طول آن ساعات تعلیق آنجا حضور داشته. لباسخواب انریکه را به تن داشت که برایش بزرگ بود، اما آن را دوست داشت بهخاطر اینکه اعضای بدنش در آن لباس آزادانه حرکت میکردند. در حقیقت از خیلیوقتپیش لباسخوابهای مردانه را استفاده میکرد که میگفت برای شوهرش است اما مال خودش بود. از جا بلند شد و متوجه احساس نشاطی شد که برایش تعجبآور بود. شاید در طول شب اتفاقی برایش افتاده بود که او از آن آگاهی نداشت و حالا میشد خوشبینی جسمی پیشبینینشدهای برای یک روز عزا تعبیرش کرد. انریکه در حمام نبود. بعد فکر کرد صدایی که در تختخواب شنیده بود صدای دوش حمام نبود، بلکه صدای باران واقعی بود که پشت شیشهها میبارید. باران و مرگ. به پذیرایی رفت و خودش را به ایران رساند. دمای هوا بالا رفته بود و اسمان یواشیواش داشت صاف میشد. نفس عمیقی کشید و احساس کرد هوای نمدار را تا ته ریههایش فروبرده، تا جایی که بهطورقطع تأثیری شیمیایی در بدنش ایجاد کرد و حس نشاطی را که با آن از خواب بیدار شده بود تقویت کرد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir