مهمانی شام اولیری چاقه رمانی طنز از الکساندر مک کال اسمیت است. این کتاب برنده جایزه «بولینگر وودهاوس» در سال 2015 در بخش کتاب طنز شده است. لحن کتاب طنز، صمیمی و لطیف است. فصلبندی بر اساس «پیشغذا»، «غذای اصلی» و «دسر» که کنایهای به روند داستان و مهمانی شام دارد. مک کال اسمیت تلاش میکند با نگاهی انسانی و دور از کلیشه به مسئله اضافه وزن و برخورد جامعه با آن بپردازد. «کتابی خواندنی، لذتبخش و مملو از شوخطبعیهای ظریف که هنگام خواندنش بلند میخندید و با شخصیت اصلیش همذاتپنداری میکنید.» (Lovereading) «سبک نوشتاری پربار، لطیف و انسانی، در کنار طنز و توانایی توصیف مکان و شخصیتها» (نیویورک تایمز) اگر عاشق رمانهای طنز، سبک روایت متفاوت، و موضوعات اجتماعی روز هستید، این کتاب برای شما توصیه میشود. این کتاب تجربهای شیرین و تأملبرانگیز در مواجهه با نگاه جامعه به تفاوتهای فردی و جسمی ارائه میدهد.
داستان درباره مردی سادهدل و مهربان به نام کورنیلیس پاتریک اولیری (معروف به اولیری چاقه) است که دغدغهای نسبت به ظاهر و وزن خود ندارد. همسرش بتی به مناسبت چهلسالگی اولیری برنامهریزی میکند تا برای تعطیلات، با هم به سرزمین اجدادی اولیری یعنی ایرلند سفر کنند. اما این سفر چندان خوشایند پیش نمیرود: صندلیهای هواپیما برای اولیری کوچکاند، غذای هتل کم است، و دیگران با کنجکاوی و گاه بیملاحظگی درباره اضافهوزن او صحبت میکنند. از همان آغاز سفر، اتفاقات خندهدار و گاهی تلخ رخ میدهد که هم باعث سرگرمی و هم تأمل مخاطب میشود. مخاطب با ماجراهایی از جنس سوءتفاهمهای فرهنگی و اجتماعی، دغدغههای ظاهری، پیشداوریها و قضاوتهای نابهجا مواجه میشود که با نگاهی طنزآمیز اما عمیق روایت شدهاند.
علاقهمند به رمانهای طنز و داستانهایی با لحنی شیرین، دلنشین و جذاب هستند. دوست دارند داستانی سرگرمکننده و تأثیرگذار درباره شخصیتهای مهربان و سادهدل بخوانند که با دیدی متفاوت به مسائل اجتماعی همچون پیشداوری درباره اضافهوزن نگاه میکند. میخواهند دربارهی برخورد جامعه با افراد دارای اضافهوزن و قضاوتهای ظالمانه بخوانند و همزمان با لحن طنز و ظریف این موضوع مواجه شوند. دنبال کتابی هستند که علاوه بر سرگرمی، موجبات تأمل و همذاتپنداری با شخصیت اصلی را فراهم کند. میخواهند از دیدگاه نویسندهای که با هنرمندی و طنز از کلیشهها پرهیز کرده و افراد را همانطور که هستند به تصویر میکشد، بهره ببرند.
داستان دربارهی ماجراهای اولین سفر اولیریچاقه به ایرلند بهمناسبت تولد چهلسالگیاش در تابستان 1979 است. این سفر، هدیهی بتی برای همسرش بود. کسی که همیشه دلش میخواست یک تعطیلات به ایرلند برود؛ اما هیچوقت برنامههایش جفتوجور نشده بود. کپل و بتی همانقدر که خودشان را امریکایی میدانستند، همانقدر هم عرْق ایرلندی داشتند. البته کپل برای این احساسش دلیل محکمهپسند داشت: غیر از اسمش که ایرلندی بود، اصلیَت اجدادش هم به ایرلند برمیگشت. اسم پدربزرگش هم کورنلیِس پاتریک اولیِری بود. البته به نام کورنی پ. اولیری میشناختندش. کورنی پ. اولیری بر آن شد که بدبختی دیگر بس است و چهار سال قبل از وقوع جنگ جهانی اول، برای شروع زندگی جدید از منطقهی پرتی در کانتی تیپراری ایرلند، به شهر فیتویل امریکا مهاجرت کرد. در آرکانزاس چوب و الوار بهوفور یافت میشد و بهترین جا برای راهاندازی کارخانهی مبلمان کورنی بود. او به امریکا آمده بود تا از آنچه در نظرش مصیبت و عذاب ایرلند بود، مثل بارانهای دائمی و نجیبزادگان انگلیسیایرلندیِ ازدماغفیلافتاده و بگومگوهای تمامنشدنی فامیلی، دور باشد. حالا که از ایرلند خلاصی یافته بود تازه رگ ایرلندیاش باد کرده و وطندوست شده بود. درراستای برپایی خاندان بیآلایش اولیری، جلوی خانهی دوطبقهای که وسط فیتویل ساخته بود تابلو زد: «چشمانداز تیپراری». معلوم نبود چرا چنین اسمی انتخاب کرده بود. خانه چشمانداز خاصی نداشت و صددرصد به تیپراری دید نداشت؛ چرا که بخش عریض و طویلی از قارهی امریکا و چهارهزار متر اقیانوس بین آنها فاصله انداخته بود. اما همانطور که کپل یک بار به بتی گفته بود: «در زندگی همان چیزی را میبینیم که دلمان میخواهد ببینیم»، قطعبهیقین پدربزرگش چیزی غیر از رؤیای دیدن تپههای نرم و دوردست ایرلند را در سر نداشته بود.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir