کتاب «شام» نوشته سزار آیرا، داستانی هولناک و عجیب است که خواننده را به عمق تاریکترین اتفاقات دنیای وحشت میبرد. روایت این کتاب با یک مهمانی شام آغاز میشود؛ جایی که مردی ورشکسته و مادرش در کنار یکی از دوستانشان گرد هم آمدهاند و درباره رخدادهای غیرقابل توضیح و ترسناک حرف میزنند. وقتی شب فرا میرسد و مرد قصد تماشای تلویزیون دارد، متوجه میشود که جهان در ترس و هرج و مرج بزرگی غوطهور شده است. مردگان از قبرهای خود برخاستهاند و با مکیدن نیروی حیات، نظم جهان را بر هم زدهاند. فضای داستان تاریک، پرتنش و پر از ترس است که لحظه به لحظه بر شدت آن افزوده میشود.
این کتاب به قلم سزار آیرا، نویسنده برجسته آرژانتینی، نوشته شده و با ترجمه دقیق و روان ونداد جلیلی به فارسی عرضه شده است. ترجمه مستقیم از زبان اسپانیایی کیفیت و اصالت داستان را حفظ کرده و به مخاطبان فارسیزبان امکان تجربهای بیواسطه از دنیای آیرا را میدهد. سبک روایت در کنار فضاسازیهای بینظیر و شخصیتپردازیهای واقعی، باعث میشود خواننده کاملاً در فضای ترسناک و وهمناک داستان غرق شود. نکته جالب توجه اینکه برخی نامهای به کار رفته در داستان ممکن است واقعی باشند؛ این انتخاب هوشمندانه نویسنده بر حس باورپذیری و افزایش وحشت عمق میبخشد.
چرا باید «شام» را خواند؟
کتاب «شام» تنها یک رمان ترسناک معمولی نیست؛ بلکه سفری است به دنیایی تاریک و پراضطراب، جایی که مرز بین زندگی و مرگ به شکل آزاردهندهای درهم شکسته شده است. اگر علاقهمند به تجربه داستانهایی هستید که فراتر از ترس سطحی و کلیشهای حرکت کرده و مخاطب را به چالش فکری نیز میکشند، این کتاب انتخابی عالی برای شما خواهد بود. علاوه بر این، روایت گیرا و ساختار منحصربهفرد داستان از ویژگیهایی است که این اثر را در دنیای ادبیات وحشت متمایز میکند.
علاقهمندان به داستانهای وحشت و دلهرهآور که از ژانرهای معمولی فراتر میروند، خوانندگانی که به دنبال روایتهای متفاوت و پیچیده از دنیای ترس و وهم هستند، کسانی که به ادبیات اسپانیایی و آثار سزار آیرا علاقمندند و میخواهند تجربهای فارسی با کیفیت از این نویسنده داشته باشند و مخاطبانی که از داستانهایی با فضاسازی دقیق و شخصیتپردازی واقعی لذت میبرند.
اما آن عروسک کورِ اسباببازی که دوستم پس از شام نشانمان داد: دو دستهٔ کوک داشت هر کدام در یکی از پهلوهایش. هنوز کار میکرد؟ دوستم گفت بدون عیب کار میکند و آن را از درون قفسهٔ شیشهای بیرون آورد تا «یک دور نشانمان بدهد». کموبیش صد سال قدمت داشت، ساخت فرانسه بود و دوستم گاهگاه کوکش میکرد، البته بهندرت، چون از ارزشمندترین چیزهای کلکسیون گرانبهایش بود، اما میبایست گاهی به راهش بیندازد تا زنگ نزند. در اصل دو دستگاه بود که میبایست با هم به راه بیفتد و به همین دلیل دو دستهٔ کوک داشت. یکی یک جعبهٔ موسیقی کوچک بود، دیگری دستگاهی که آدمهای ماشینی اسباببازی را به حرکت درمیآورد. دکمهٔ فنری کوچکی در سطح جلو اسباببازی بود که ضامنِ همزمان به کار افتادن دو دستگاه بود. دوستم آن را فشرد و دستبهکار کوک کردن شد. دستههای کوک دو «پروانهٔ مفرغی بسیار کوچک بود که دوستم به تبحری میپیچاندشان که ثمرهٔ بارها کوک کردن اسباببازی بود. چنان مینمود که انگشتان کلفت و زورمندش درخور این ابزار مینیاتوری نباشد، اما هیچ خطایی نمیکرد. دستهایش دستان برآماسیده و درعینحال تکیدهٔ بنایان بود. یکبار برایم گفته بود که اگر جنایتی بکند نباید که هیچ ترسی از کارشناسان انگشتنگاری داشته باشد، زیرا سایش پیوستهٔ آجر و «ملات» اثر انگشتهایش را زدوده است. فهمیدم که مادرم فقط به ضرورتِ رعایت ادبْ حرکات دست دوستم را به بیصبری و علاقهای آشکارا برساخته دنبال میکند. اینطور نیست که رعایت ادب برایش چندان اهمیتی داشته باشد، اما ممکن بود که به رودربایستی افتاده باشد. دوستم کارش را به بیاعتنایی خاص کلکسیونرها ادامه میداد و لحظهای درنمییافت که اسباببازیها و نقاشیها و خرتوپرتهایش ذرهای در مادرم اثر نمیکند و چهبسا اثر بد میکند. مامان این چیزها را بیهوده و بیفایده (که آشکارا نیز همینطور بود) و از همین رو نامعقول میانگاشت. دریافتم که نور چراغها این حسش را، که در اثنای خوردن شام بهتدریج بالا گرفته بود، بیشتر برمیانگیزد. چند چراغ پایهدار در کنجوکنار اتاق، بر میزهایی کوچک یا در تاقچهها، نوری میپراکند که از پردههای آباژور میگذشت و پوشیده مینمود. مادرم و همهٔ خانوادهام همیشه در اتاقهایی نورانی زندگی کرده بودند که لامپهای بیپوشش از قویترین انواعی که در بازار پیدا میشد یا لامپهای مهتابی روشنشان میکرد. حس میکردم این مجموعهٔ چراغهای پنهان که به شیوهای هنرمندانه در فضای اتاق پراکنده بود، انگار که نمادی تردیدآمیز از طبقهٔ اجتماعی صاحبخانه باشد، بیاعتمادیاش را برمیانگیزد. دوستم که برخلاف ما در خانوادهای از ناجورترین بخش پرولتاریا به دنیا آمده بود، بهتدریج و در گذر زمانی طولانی به یمن معاشرت با مشتریان ثروتمندی که برایشان خانه ساخته بود، سلایقش بهبود یافته بود. علاقهٔ پُرشوری که اشیای عتیقه در او برمیانگیخت بقیهٔ کار را به انجام رسانده بود.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir