کتاب «الیزابت دوم» یک نمایشنامهی تاریخی و تئاتری از نویسندهی برجسته «توماس برنهارد» است که با تکیه بر لایههای عمیق و تلفیق وضعیتهای تراژیک و کمیک، به بررسی جوانب مختلف جامعهی اتریش میپردازد. برنهارد با نگاهی تند و انتقادی، احساسات و نقدهایی را دربارهی نظام اجتماعی و فرهنگ عمومی اتریش ابراز میکند که میتواند به نوعی بازتابی از مسایل اجتماعی و فرهنگی دیگر جوامع نیز باشد.
در این اثر، لحظهای پراهمیت که مردم منتظر عبور الیزابت دوم از مقابل آپارتمانشان هستند، بهانهای میشود تا برنهارد با تأکید بر شخصیتهایی نظیر هرن اشتاین، پیرمردی معلول و غرغرو، تصویری از ناامیدی و بدبینیهای اجتماعی را ارائه دهد. هرن اشتاین یک شخصیت محوری است که در گفتمانش مملو از توهین و انتقادات شدید نسبت به دیگران است و همراهانش، خدمتکارانی بیصدا و بندگیپذیر، به گونهای نقش گوشهای شنوا را ایفا میکنند. این نمایشنامه با شروعی طولانی از تکگوییهای هرن اشتاین، به تدریج به سمت ورود دیگر شخصیتها و پیشرفت داستان میرسد، جایی که تنشهای اجتماعی و فرهنگی تقویت میشود و بینندگان را به تفکر و تأمل در مورد وضعیت اجتماعی و هنجارهای فرهنگی وامیدارد. توماس برنهارد در این اثر طوری سوالاتی را مطرح میکند که تنها محدود به اتریش نیست و مخاطب را به چالش میکشد تا دربارهی فرهنگ و رفتار خود نیز بیندیشد.
اگر به ادبیات انتقادی و نمایشنامه در زمینه جامعهشناختی علاقه دارید و به دنبال آثاری هستید که به عمق مسائل اجتماعی بپردازند، کتاب «الیزابت دوم» پیشنهاد میشود. همچنین، افرادی که دوست دارند با ابعاد مختلف روانشناختی و اجتماعی افراد جامعه آشنا شوند، قطعاً از خواندن این نمایشنامه لذت خواهند برد. این اثر به ویژه برای علاقهمندان به هنرهای نمایشی و کسانی که به دنبال آثار تأثیرگذار و پندآموز هستند، ارزشمند خواهد بود. با مطالعهی این کتاب میتوانید به شناخت عمیقتری از فرهنگها و سیستمهای اجتماعی دست یابید و در عین حال از زبان و قلم منحصر به فرد توماس برنهارد لذت ببرید.
هنوز پا به دنیا نگذاشته، از مرگ میگریزیم. انسان همواره در حال فرار از مرگ است [خود را کمی راست میکند تا بتواند بهتر از پنجره به بیرون نگاه کند.] بشر و گریز از مرگ! تهوعآور است. جمعیت تهوعآور است. اگر از جمع بگریزی، میخواهد لگدمالت کند. بهراستی خیال میکنید که هوای دریاچ «آلتاوس» به من خواهد ساخت؟ من همیشه از دریاچه آلتاوس متنفر بودم؛ خانههای قدیمی، این آدمهای سالخورده، همه نمدار و بدبو! همهچیز مرطوب! وقتی وارد رختخواب میشوی، همهچیز خیس است. هوای آنجا همواره برایم خفقانآور بوده است. نمیفهمم چهطور همیشه کسانی پیدا میشوند که حاضرند با پای خود به آنجا بروند و اقامت کنند! نویسندگان، موسیقیدانان، بازیگران، همۀ این اوباش آنجا زمین خریدهاند؛ از قرن پیش و حتی بعد از آن! مردم هنوز پول درنیاورده، میخواهند این خانههای فلاکتبار کهنه را بخرند؛ و با شلوارهای چرمی و لباسهای محلی، اینور و آنور بروند، همتراز مردم کوچهوبازار شوند و خودشان را با قصابها و چوببّرها یکی کنند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir