دختری با هزاران زخم اثر کیتلین گلاسکو یکی از پرفروشترین رمانهای نیویورکتایمز و برندهٔ جایزهٔ آملیا برومر، روایتِ بیپرده و تکاندهندهٔ زندگی چارلی است؛ نوجوانی که بدن و روحش مملو از زخمهای گذشتهی سیاه است. او که روزگاری در گردابِ کارتنخوابی، قاچاق مواد و روابط ویرانگر دستوپا میزد، اکنون در آستانهٔ مرگ، سرتاپا خونین بر آسفالت یخزدهٔ حیاط یک بیمارستان افتاده است. این رمانِ اجتماعیِ قدرتمند، ما را به درونِ آسایشگاه نوجوانان بزهکار میبرد، جایی که چارلی تلاش میکند میان دردهای عمیق جسمی و روحی، و ترس از افشای رازهای هولناک گذشتهاش، راهی برای بازسازی زندگیاش بیابد.
نویسنده با قلمی صریح و بیپرده، عمق رنج و انزوای چارلی را به تصویر میکشد. او که از اعتماد به هر انسانی میترسد، خود را در گوشهای از اتاقِ آسایشگاه پنهان میکند و تنها آرزویش فرار به شهری دور یا حتی سفر به ماه است. گذشتهی تاریک او - از بیخانمانی و گرسنگی تا وابستگی به مردان خطرناک و فروش مواد - همچون سایهای سنگین بر حالش سنگینی میکند و هر لحظه او را تهدید میکند. ترس از افشا شدنِ هویت واقعیاش و واکنش دیگران به اعمال گذشته، زخمهای درونش را تازه نگه میدارد.
در این فضای خفقانآور، مواجههٔ چارلی با دخترانی مانند لوئیزا - که بدنش نیز مانند او پر از نشانههای خودآزاری است - جرقههای کوچکِ درکِ مشترک و احساسِ تنهانبودن را روشن میکند. گلاسکو، بدون افتادن در دامِ شعارزدگی یا پایانبندیِ غیرواقعگرایانه، مسیر دشوارِ التیام را نشان میدهد. تحلیلگران اشاره میکنند که قدرتِ اصلیِ کتاب در بهتصویرکشیدنِ پیچیدگیِ بهبودی و مبارزهٔ روزمره برای بقا در میانِ آسیبهای عمیقِ اجتماعی (فقر، اعتیاد، خشونت) است. نویسنده، که خود از تجربیات شخصی الهام گرفته، موفق میشود همذاتپنداری عمیقی با شخصیت اصلی ایجاد کند و تاریکترین زوایای زندگی حاشیهنشینان را بدون قضاوت، اما با دقتی دردناک، عریان سازد.
این رمانِ تأثیرگذار و صادقانه، مخاطبانی را هدف میگیرد که به دنبال درکِ عمیقترِ پدیدههای پیچیدهٔ اجتماعی و تجربیاتِ انسانیِ فراموششده هستند. خوانندگانی که داستانهای واقعگرایانه و خالی از لاکپوشانی دربارهٔ مقاومت در برابر آسیبهای شدید روانی و اجتماعی، مسیر دشوارِ التیامِ زخمهای روحی و چالشهای بازسازیِ زندگی پس از سقوط را جستوجو میکنند، مخاطبان اصلی این اثر خواهند بود. همچنین برای کسانی که علاقهمند به مطالعهٔ روایتهای روانشناختیِ قدرتمند از نوجوانانِ حاشیهنشین و قربانیِ شرایط سخت هستند، اثری فراموشنشدنی خواهد بود. دختری با هزاران زخم دعوتی است به دیدنِ بخشهایی از جامعه که اغلب نادیده گرفته میشوند.
یک سطلزبالۀ آلومینیومی با لوگوی گربههای وحشی، یک توستر رنگآمیزی شده به شکل خالخالیِ سیاه و سفید، یک پارچ آب و یک میز عسلیِ کوچک پیدا میکنیم. بعد هم همانطور که خیلی آرام تا پایین خیابان رانندگی میکنیم، یک تشک دونفره را میبینیم که بین یک میز قهوهخوریِ شیشهای و کپهای از پوسترهای رستوران هوتر قاب گرفته شده و صاف ایستاده است. مایکی نگاه میکند جای سوختگیِ سیگار روی آن نباشد. سعی میکنم کمی شوخی کنم و میگویم این مسائل خیلی اهمیت ندارد؛ چراکه قبلاً زیر پل هوایی میخوابیدم اما او فقط اخم میکند.
تا پایین خیابان میدود و از خانهاش یک طناب میآورد تا تشک را گرد ببندد. تشک بوی سیگار و آبجو میدهد. من از خستگی کمی چشمهایم را میمالم، اما همان موقع صدای نزدیکشدن قدمهای یک نفر را میشنوم؛ رایلی است، که یک کیف پارچهای در یک دست و سیگاری در دست دیگرش گرفته. تقریباً نیمه شب است، اما او عینک آفتابی به چشم زده. به تشک و دیگر وسایل داخل وانت نگاهی میاندازد.
«اوه.» صدایش کلفت و بریدهبریده است. «برای برداشتن اثاثیه از داخل جاده فصل خیلی خوبیه.»
نور چراغ خیابان باعث شده صورتش زرد و رنگپریده دیده شود.
عینک آفتابی را روی سرش میگذارد. «بهت نگفتم توی کوچه و خیابون نگرد؟» سیگارش را داخل خیابان میاندازد. یک آبجو از داخل کیف بیرون میکشد و درش را با سگکِ کمربندش باز میکند و آن را بهسمت من میگیرد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir