کتاب "بازگشت چورب" یک مجموعه گردآوری شده از چند داستان کوتاه از نویسندهی معروف روسی، ولادیمیر ناباکوف است که بهعنوان یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم شناخته میشود و معمولاً او را با رمانهایش، بهویژه "لولیتا"، میشناسند؛ اما داستانهای کوتاه او نیز بهاندازهی رمانهایش غنی و جذاب هستند. این مجموعه به دوران اولیه نویسندگی ناباکوف، زمانی که آثارش را به زبان روسی مینوشت، و همچنین به دوران مهاجرتش به اروپا بازمیگردد. داستانهای موجود در "بازگشت چورب" از دو یا سه مجموعهی مختلف داستانهای کوتاه او گزینش شدهاند و زبان اصلی این داستانها روسی است.
مجموعهی "بازگشت چورب" شامل داستانهای متنوعی از جمله "از ما بهتران"، "تصادف"، "کوتوله سیبزمینی"، "بازگشت چورب"، "برایتن اشترتر-پائولینو"، "تیغ"، "رنجش"، "بادرنجبویه"، "موسیقی" و "اعلام خبر" است که هر یک بهنوعی به بررسی ابعاد مختلف زندگی انسانی و روابط اجتماعی میپردازند. داستان "بازگشت چورب" که نام این مجموعه نیز از آن گرفته شده، در سال 1925 به زبان روسی نوشته شده و در سال 1929 بهعنوان بخشی از مجموعهای شامل پانزده داستان کوتاه و بیست و چهار شعر منتشر شده است. در این داستان، ما با شخصیت کلرزها، یک زوج بورژوایی که در یک شهر کوچکتر آلمان زندگی میکنند، آشنا میشویم. دختر آنها با نویسندهی مهاجر روسی به نام چورب ازدواج کرده است. بیاعتمادی بین چورب و پدرشوهرش زمانی بیشتر میشود که چورب و عروسش از رسمیت عروسی فرار میکنند تا اولین شب خود را در یک هتل محلی دلفریب بگذرانند. اما ماه عسل بهگونهای دیگر پیش میرود که ماجراهای جالب و غیرمنتظرهای را رقم میزند و خواننده را به تفکر در مورد روابط انسانی و پیچیدگیهای آن وادار میکند. بهطور کلی، "بازگشت چورب" یک اثر ارزشمند است که به خوانندگان این امکان را میدهد تا با تأمل در داستانهای ناباکوف، به درک عمیقتری از زندگی، عشق و روابط انسانی دست یابند و از زیباییهای ادبیات کلاسیک لذت ببرند.
این کتاب بهویژه برای علاقهمندان به ادبیات کلاسیک و داستانهای کوتاه پیشنهاد میشود، زیرا ناباکوف با نبوغ خاص خود توانسته است در قالب داستانهای کوتاه، عمق و زیبایی را به تصویر بکشد و خوانندگان را به دنیای پیچیدهی شخصیتها و روابط انسانی ببرد. همچنین، دانشجویان و پژوهشگران در حوزهی ادبیات و زبانشناسی میتوانند از این اثر بهعنوان یک منبع معتبر و غنی برای تحلیل سبک نوشتاری ناباکوف و بررسی مضامین مختلف در آثار او بهرهبرداری کنند.
چ آهی عمیق کشید و دوباره توهمی به من دست داد: ابرهای سیاه و پرتحرک، امواج بلند شاخ وبرگها، پوستههای براق درخت توس که به ترشح کف میمانست، همهمهای شیرین او به سوی من خم شد و به نرمی به چشمانم نگاه انداخت. «جنگلمان یادت هست؟ کاج سیاه، توس سفید؟ ریشه کنشان کردند تأسفم غیرقابل تحمل بود. میدیدم که درختان توس چرق چرق میکنند و میافتند، ولی چه کمکی از دستم برمی آمد؟ مرا به باتلاق راندند، گریه میکردم، ضجه میزدم، مثل بوتیمارهای باتلاق ناله میکردم و دوان دوان به جنگل صنوبر مجاور گریختم.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir