کتاب "ناشناس" اثر فئودور داستایوفسکی که به نام اصلی "دهکدهی ستیپانچیکاوا و اهالی آن" نیز شناخته میشود، اثر فیودار داستایفسکی، یکی از نویسندگان بزرگ و تأثیرگذار ادبیات روسی، در سال 1859 منتشر شده و به عنوان یکی از آثار اولیه و کمتر شناختهشدهی او به شمار میآید که با سایر آثار معروفش مانند "جنایت و مکافات" و "برادران کارامازوف" تفاوتهای چشمگیری دارد. این رمان بیشتر به عنوان یک کمدی یا رمان طنزآمیز شناخته میشود، اما در عین حال، عمیقترین عناصر انسانی و اخلاقی که از ویژگیهای بارز داستایفسکی است، در آن به وضوح مشهود است.
داستایفسکی در "ناشناس" به زندگی در یک دهکدهی دورافتادهی روسی میپردازد، جایی که شخصیتهای گوناگون و عجیب و غریب با یکدیگر در تعامل هستند و محور داستان حول محور یک اشرافزادهی جوان و نجیب میچرخد که به دهکدهی ستیپانچیکاوا بازمیگردد و با درامهای خانوادگی و اجتماعی روبرو میشود. این رمان به خاطر شخصیتهای رنگارنگ و داستانهای فرعی غنیاش مشهور است و یکی از ویژگیهای برجستهی آن، توانایی داستایفسکی در خلق شخصیتهایی است که به نظر میرسد از دل جامعهی روسیه برخاستهاند. هر یک از این شخصیتها، از جمله خودخواهان، خیراندیشان، متظاهران و عاشقان، نمایندهی جنبههایی از روحیهی روسی و انسانیت به طور کلی هستند. این رمان در زمان تبعید داستایفسکی و تحت فشار سانسور نوشته شده و بنابراین، پشت ظاهر سادهی آن، رمانی سرشار از تمثیلها و استعارههاست که به وضعیت روسیه در آن زمان اشاره میکند. داستایفسکی در این اثر به موضوعاتی چون قدرت، تقلب، محبت و فداکاری میپردازد و طنز موجود در داستان گاهی اوقات تیره و سیاه است، اما در عین حال، لحنی گرم و انساندوستانه دارد که خواننده را به خنده وامیدارد و همزمان به فکر فرو میبرد.
داستایفسکی در "ناشناس" به نحوی شگفتانگیز از زبان طنز برای بررسی مسائل جدی و ژرف استفاده میکند و این کتاب نه تنها یک اثر سرگرمکننده است، بلکه به عنوان یک اثر ادبی عمیق و چندوجهی نیز قابل تقدیر است. اگرچه "ناشناس" ممکن است به اندازهی سایر آثار معروف داستایفسکی شهرت نداشته باشد، اما به عنوان یک شاهکار از یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ، حتماً ارزش مطالعه را دارد. این کتاب به تمام علاقهمندان به ادبیات کلاسیک، پژوهشگران اجتماعی و فرهنگی، و کسانی که به دنبال درک عمیقتری از روحیات انسانی و چالشهای اجتماعی در جامعهی روسیه هستند، پیشنهاد میشود. خواندن این رمان میتواند به مخاطبان کمک کند تا با طنز و در عین حال جدیت موضوعات انسانی آشنا شوند و به تفکر دربارهی مسائل عمیقتری که در زندگی روزمره وجود دارد، بپردازند.
واقعا می خواهم ببینم اگر مادرتان، یا چه طور بگویم آخر، همان مقصر اصلی به دنیا آمدن شما، واقعا عصا دستش بگیرد و با دستی که از شدت گرسنگی می لرزد، بر آن تکیه بزند و صدقه طلب کند، چه حالی پیدا می کنید؟ واقعا اگر این طور شود، شرم نمی کنید؟ اول به خاطر جایگاه همسر یک ژنرال بودن و دوم به خاطر آن قلب پاکشان ... چه حالی پیدا می کنید وقتی او به یکباره - یقینا که این طور نخواهد شد ولی خوب، از سر اتفاق که ممکنه - پای پنجرۀ خود شما بایستد و دست نیاز دراز کند، در حالی که شما پسر تنی اش تو همان موقع در تشک پرتان فرورفته اید و ... خلاصه توی نازونعمت! جدا که چه وحشتناکه، وحشتناک! ولی وحشتناکتر از همه اینه که، سرهنگ، اجازه بدهید این را صادقانه بگویم، وحشتناکتر از همه اینه که شما الان روبه روی من درست مثل یک ستون بی احساس ایستاده اید و دهانتان بازه و فقط مدام پلک می زنید. حتی باید بگویم که این یک جورهایی خلاف ادبه؛ چون در شرایطی مثل این باید موی سرتان را می کندید و جوی اشک جاری می کردید... چی می گویم، جوی کدامه! در چنین شرایطی به خدا که باید رودخانه، دریاچه، دریا و اقیانوس اشک راه می انداختید!...
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir