کتاب "رب لوبیای شیرین" اثر دورین سوکگاوا، داستانی عمیق و احساسی است که به بررسی چالشها و رنجهای زندگی شخصیت اصلی، سنتارو، میپردازد. او کسی است که در دنیای تاریک ناکامیها غرق شده و یادهایی از آرزوهای دورش به عنوان یک نویسنده، او را در یک دایره معیوب از نومیدی و شکست رهنمون میکند. روزهایش را در یک فروشگاه شیرینیپزی کوچک و در کنار درختان گیلاس سپری میکند، جایی که با تجربهای جدید از طعم و عطر، میتواند حس زندگی را دوباره در خود زنده کند.
ورود توکوئه، یک زن سالخورده با دستانی پر از نشانههای زندگی و خاطرات تلخ، به زندگی سنتارو، نقطه عطفی در این داستان میشود. توکوئه با مهارتش در تهیه دورایاکی، نوعی پنکیک خوشمزه و پر از خمیر لوبیای شیرین، به سنتارو نشان میدهد که چگونه میتوان از طریق هنر و دوستی به رستگاری و آرامش رسید. اما این دوستی عمیق با فاش شدن رازهای توکوئه، چالشهای اجتماعی و فشارهای جامعه به دامنهای خطرناک تبدیل میشود. این کتاب با نثر زیبا و دلنشین نویسنده، به خوبی حس تنهایی، حسرت و امید را منتقل میکند و مخاطب را به تفکر درباره عواقب انتخابها و روابط انسانی وا میدارد. "رب لوبیای شیرین" نه تنها داستانی از رستگاری است، بلکه نگاهی عمیق به قدرت دوستی و اهمیت پذیرش گذشته میباشد.
کتاب "رب لوبیای شیرین" برای افرادی که به دنبال داستانهای عمیق و تأثیرگذار هستند، بسیار مناسب است. اگر شما یک دوستدار ادبیات هستید و به آثار با نثر زیبا و دلنشین علاقه دارید، این کتاب میتواند تجربهای فراموشنشدنی برایتان باشد. همچنین، اگر عاشق داستانهای انسانی هستید که به روابط عاطفی و چالشهای زندگی میپردازند، این رمان شما را با دنیای عاطفی شخصیتها به خوبی همنوا میکند. این کتاب همچنین برای کسانی که در جستجوی مفهوم رستگاری و امید هستند، الهامبخش خواهد بود. اگر به فرهنگ و ادبیات ژاپن علاقه دارید، "رب لوبیای شیرین" به خوبی شما را با طعمهای خاص و سنتهای این کشور آشنا میکند. در نهایت، اگر به موضوعاتی همچون فشارهای اجتماعی و تأثیر آن بر زندگی افراد توجه دارید، این داستان شما را به تفکر عمیقتری درباره مسائل اجتماعی و انسانی وادار میکند. در کل، این رمان قلبها را لمس میکند و برای هر کسی که به داستانهای عمیق و انسانی علاقه دارد، گزینهای عالی به شمار میآید.
سنتارو با قاشق، خمیر را روی تابه داغ پهن کرد. درست کردن پنکیک تنها چیزی بود که رئیس سابقش درست به او یاد داده بود. این خمیر مخلوطی استاندارد از ترکیب برابر تخم مرغ، شکر با کیفیت و پودر کیک نرم بود. گاهی سنتارو کمی جوش شیرین، ساکی شیرین مخصوص پخت و پز و آب به خمیر اضافه میکرد تا چسبندگی آن را تنظیم کند. اما سه بخش اصلی دستورالعمل در طی این سالها هیچ تغییری نکرده بود. این دستور پختی غریزی و ساده بود که هرکسی میتوانست به خوبی آن را پیاده کند. درست کردن دورایاکی قسمت سخت ماجرا بود. برخلاف سایر شیرینیهای سنتی مشابهی مانند ایماگاوایاکی که با رب لوبیای شیرین و در قالب درست میشد، دورایاکی در یک تابه ی تخت پخته میشد و خود آشپز بود که سایز و ضخامت آن را با هدف تولید همسان پنکیکها و با یافتن ریتم و حرکت مناسب تعیین میکرد. آشپزهای باتجربه همیشه طوری پنکیک درست میکردند که به نظر بسیار ساده میآمد، اما برای مبتدیان فرآیند پیچیده ای بود. کوچک ترین تفاوتی در مقدار آب میتوانست روی اندازه ی آنها اثر بگذارد و هیچ تضمینی وجود نداشت که خمیرها به شکل گرد و دایرهای در بیاید. علاوه بر این، اگر آشپز زمان را از دست میداد، پنکیکها به راحتی میسوختند. اما امروز به طرز عجیبی سنتارو موفق شد تمام پنکیکها را گرد و هم اندازه دربیاورد. شاید به خاطر این بود که برای اولین بار رب لوبیای با کیفیتی در اختیار داشت و شاید هم به دلیل تنش سالمی بود که به دلیل حضور توکو ایجاد شده بود. آنها تقریباً ساعت شش کار را شروع کرده بودند و بعد از چهار و نیم ساعت، کارشان تقریباً تمام شده بود. تنها یک ربع مانده بود به شروع ساعت کار مغازه که سنتارو و توکو روی صندلیهای آشپزخانه نشستند و دستانشان را مالش دادند. آنها رب لوبیایی که هنوز گرم بود را میان پنکیکهای نرم و تازه جاسازی کردند. برای کسی که دورایاکی دوست داشت، این لحظه بسیار شکوهمند و خواستنی بود. سنتارو به نشانه ی تشکر برای توکو سر تکان داد و دورایاکی را روی لب هایش گذاشت.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir