کتاب پیش از آنکه قهوهات سرد شود (Before the Coffee Gets Cold) رمانی در سبک رئالیسم جادویی نوشتهی توشیکازو کاواگوچی، نویسندهی ژاپنی است. این کتاب از پرفروشترین و مشهورترین آثار ادبی ژاپن در دههی اخیر به شمار میرود و موفق به دریافت جایزهی ژاپنی بوک استور شده است. روایتهای کوتاه و پیوسته دربارهی چهار شخصیت و سفرهایشان به گذشته، با عمق احساسی و لطافت خاصی ارائه شده است. استفاده از کافهای جادویی به عنوان بستر داستان، فضای متفاوت و جذابی ایجاد کرده که کتاب را از سایر آثار تخیلی متمایز میکند. کتاب خواننده را به تأمل دربارهی عشق، پشیمانی، خاطرات و ارزش زندگی در زمان حال دعوت میکند. «پیش از آنکه قهوهات سرد شود» اثری است که با زبانی ساده و روایتی خیالانگیز، دغدغههای انسانی دربارهی گذشته، خاطرات و امید به آینده را به تصویر میکشد. این کتاب به ویژه برای علاقهمندان به داستانهای تخیلی با عناصر احساسی و فلسفی توصیه میشود.
داستان در یک کافهی کوچک و اسرارآمیز در توکیو به نام «فونیکولی فونیکولا» رخ میدهد. این کافه ویژگی منحصربهفردی دارد: به مشتریان خود اجازه میدهد برای مدت کوتاهی به گذشته یا آینده سفر کنند، به شرط آنکه تا زمانی که قهوهشان سرد نشده، بازگردند. اما سفر در زمان در این کافه با قوانین و محدودیتهای خاصی همراه است؛ از جمله اینکه تنها میتوان از یک صندلی خاص برای سفر استفاده کرد و فرد باید منتظر بماند تا روح دختری که همیشه روی آن صندلی نشسته، برای لحظاتی آن را ترک کند. کتاب روایتگر زندگی چهار شخصیت اصلی است که هرکدام با هدفی متفاوت به گذشته سفر میکنند: زنی که میخواهد دوباره معشوق خود را ببیند. پرستاری که به دنبال نامهای از همسر مبتلا به آلزایمرش است. مدیر یک بار که میخواهد رابطهاش با خواهرش را ترمیم کند. شریک صاحب کافه که آرزو دارد فرزند متولد نشدهاش را ملاقات کند. گرچه محور ظاهری داستان سفر در زمان است، اما مضمون اصلی کتاب بسیار فراتر از این موضوع است. کاواگوچی با روایتی لطیف و تأثیرگذار، به مسائلی چون سوگ از دست دادن عزیزان، پشیمانی، فرصتهای از دست رفته و اهمیت زندگی در لحظهی حال میپردازد. پیام مهم کتاب این است که حتی اگر بتوانیم به گذشته بازگردیم و گفتوگوها یا تصمیمات خود را تغییر دهیم، باز هم واقعیت زمان حال تغییر نخواهد کرد. در نهایت، باید یاد بگیریم با گذشته کنار بیاییم و در زمان حال زندگی کنیم. سفر زمانی در این کتاب با قوانین و محدودیتهای منحصربهفردی همراه است که آن را از سایر آثار این ژانر متمایز میکند: تنها یک صندلی خاص در کافه فونیکولی فونیکولا امکان سفر در زمان را فراهم میکند و معمولاً روح یک دختر کتابخوان همیشه روی آن نشسته است. فقط زمانی که او برای مدت کوتاهی صندلی را ترک میکند (مثلاً برای رفتن به دستشویی)، امکان استفاده از صندلی و آغاز سفر زمانی وجود دارد. مسافر زمان فقط میتواند به گذشتهای برود که فرد مورد نظرش قبلاً وارد همان کافه شده باشد؛ یعنی امکان ملاقات با کسی که هرگز به کافه نیامده وجود ندارد. فرد مسافر باید در تمام مدت سفر روی همان صندلی بنشیند و اجازه ترک صندلی را ندارد. خروج از صندلی یا تلاش برای ترک آن ممنوع است. سفر زمانی با ریختن قهوه در فنجان آغاز میشود و تا زمانی که قهوه گرم است، فرصت گفتگو و تعامل با گذشته وجود دارد. به محض سرد شدن قهوه، مسافر باید به زمان حال بازگردد؛ در غیر این صورت، سرنوشتی مشابه همان روحی که همیشه روی صندلی نشسته، پیدا خواهد کرد و تبدیل به روحی سرگردان در کافه میشود. هیچیک از اتفاقات یا گفتگوهای انجامشده در گذشته، واقعیت زمان حال را تغییر نمیدهد. حتی اگر مسافر در گذشته رفتار یا سخنانش را عوض کند، نتیجهای در زندگی کنونی او ایجاد نخواهد شد. این قوانین سختگیرانه باعث میشود محور داستان به جای تغییر گذشته، بر پذیرش آن و مواجهه با احساسات و روابط ناتمام متمرکز باشد. پیام ضمنی کتاب این است که حتی اگر امکان بازگشت به گذشته فراهم باشد، آنچه اهمیت دارد، آشتی با گذشته و زیستن در زمان حال است.
علاقهمندان به داستانهای تخیلی و سفر در زمان، زیرا محور اصلی کتاب بر تجربه سفر به گذشته و مواجهه با خاطرات است. کسانی که به رمانهای احساسی و عمیق درباره روابط انسانی، عشق، پشیمانی و فرصتهای از دست رفته علاقه دارند؛ این کتاب با روایت لطیف و پیامهای فلسفی به این موضوعات میپردازد. دوستداران ادبیات ژاپن و آثار معاصر این کشور، چرا که این رمان یکی از نمایندگان برجسته ادبیات معاصر ژاپن است و فضای فرهنگی خاصی را به تصویر میکشد. خوانندگانی که به دنبال داستانهایی با ساختار نوآورانه و فانتزی هستند؛ کافه جادویی و قوانین خاص سفر زمانی، فضای متفاوتی را رقم زده است. افرادی که دوست دارند درباره پذیرش گذشته و اهمیت زندگی در لحظه حال بیندیشند، چون کتاب بهخوبی این پیام را منتقل میکند که گذشته را نمیتوان تغییر داد، اما میتوان با آن آشتی کرد و به آینده امید داشت. در مجموع، این کتاب برای مخاطبان عام و خاص که به دنبال تجربهای متفاوت، احساسی و تأملبرانگیز در ادبیات هستند، مناسب است.
دختری روی آن صندلی، ساکت نشسته بود. سنش به دبیرستانیها میخورد. چشمهای درشت و قشنگی داشت. بلوز یقهاسکی کرمرنگ با دامن کوتاه چهارخانه، جورابشلواری مشکی و چکمههای ماشیرنگ پوشیده بود. یک پالتوی پشمی هم پشت صندلیاش آویزان بود. لباسهایش مختص بزرگسالان بود، ولی در چهرهاش چیزی بچگانه دیده میشد. مدل موهایش بهسبک باب بود و اندازهاش تا پایین صورتش میرسید. هیچ آرایشی نداشت، اما مژههای طبیعی بلندش زیبایی چهرهاش را دوچندان کرده بود. گرچه از آینده آمده بود، اما اگر قانونی وجود نداشت که بگوید وقتی به گذشته برگردی نباید از روی آن صندلی تکان بخوری، چیزی نمیتوانست جلوی حضور او در مکانهای عمومی را درست مثل فردی از همان زمان بگیرد. اوایل اوت بود و لباسهایش اصلاً مناسب فصل نبود. هنوز معلوم نبود که برای دیدن چه کسی به گذشته آمده است. در آن لحظه، تنها ناگاره توکیتا در کافه حضور داشت. مرد درشتهیکل با آن چشمهای باریک، لباس فرم آشپزی پوشیده و پشت پیشخان ایستاده بود. اما ظاهراً دختر برای دیدن صاحب کافه نیامده بود. هرچند چشمهای دخترک در حال تماشای ناگاره بودند، اما در آنها هیچ احساسی دیده نمیشد. بهنظر میرسید حضور ناگاره اصلاً برای دختر اهمیتی ندارد. اما در آن لحظه، هیچکس دیگری در کافه نبود. ناگاره دستبهسینه ایستاده بود و دختر را نگاه میکرد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir