کتاب سفر مأمور 2519 نوشتهی سید علیرضا مهرداد، روایتی است مستند، صمیمی و انسانی از زندگی و شهادت سردار شهید علیرضا عربی؛ مردی از دل روستا، با دستانی پینهبسته و قلبی سرشار از ایمان و اراده. این اثر در قالب یک سرگذشتنامهی روایتمحور، نهتنها زندگی فردی و خانوادگی شهید عربی را بازگو میکند، بلکه نگاهی نزدیک به فضای اجتماعی و سیاسی ایران پیش از انقلاب، دوران دفاع مقدس و سیر تحولات شخصیتهای مردمی در مسیر جهاد و شهادت دارد. عنوان «سفر مأمور 2519» به نوعی رمزآلود و کنایهآمیز به سفر آسمانی او اشاره دارد؛ مأموری که برای مأموریت الهیاش به جبهه رفت و با خون خود، سند وفاداریاش به آرمانها را امضا کرد.
علیرضا عربی در پنجم خرداد 1333، در شب قدر ماه رمضان، در روستای آیسک چشم به جهان گشود؛ فرزندی از خانوادهای ساده، اما سرشار از عزت و صبوری. دوران کودکیاش را در دشواریهای معیشتی و در کنار پدری گیوهدوز و مادری بردبار گذراند. تحصیلش را در مدرسه روستا آغاز کرد، اما بهزودی برای کمک به خانواده، مدرسه را ترک و وارد بازار کار شد. در جوانی به کاشمر رفت و بهعنوان کارگر در شرکت راه و ساختمان مشغول شد.
دوران سربازیاش هم برایش فرصتی بود برای نشان دادن روحیه عدالتخواهی؛ آنقدر که به خاطر ایستادگیاش در برابر افسران زورگو به پیرانشهر تبعید شد. بعد از پایان خدمت، ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد. اما نقطه عطف زندگی علیرضا، آشناییاش با اندیشههای امام خمینی (ره) و ورودش به مبارزه سیاسی علیه رژیم پهلوی بود. از پخش اعلامیهها تا شرکت در تظاهرات، او همواره در خط مقدم حرکتهای مردمی قرار داشت.
با آغاز جنگ تحمیلی، علیرضا عربی نهتنها از میدان عقب ننشست، بلکه با تمام وجود پا به میدان جهاد گذاشت و سرانجام در 22 مرداد 1365 در منطقهی حاج عمران، بر اثر اصابت ترکش، به شهادت رسید. زندگینامهاش در این کتاب با نثری ساده و گرم، اما دقیق و پر جزئیات به تصویر کشیده شده است؛ گویی نویسنده خود راوی لحظهبهلحظهی زندگی قهرمانی است که خاک را ترک کرد و به آسمان پیوست.
این اثر مناسب مخاطبانی است که به دنبال شناخت عمیقتر از شخصیتهای مردمی و ناشناخته دوران انقلاب و دفاع مقدس هستند؛ کسانی که میخواهند معنای واقعی مقاومت، ایثار، و تحول فردی را در قالب سرگذشتنامهای ملموس و خواندنی تجربه کنند. این کتاب بهویژه برای نسل جوان، دانشآموزان، پژوهشگران تاریخ انقلاب و دفاع مقدس، و علاقهمندان به روایتهای مستند شهدا الهامبخش و آموزنده است. در عین حال، برای خانوادهها و پدر و مادرهایی که دغدغه تربیت دینی و انقلابی فرزندانشان را دارند نیز منبعی ارزشمند و امیدبخش به شمار میآید.
تا چشم کار میکرد، سفیدی بود. درختها، خانهها، کوچهها و خیابانها را برف سفیدپوش کرده بود. سفیدی یکدست برف، چشم را اذیت میکرد. تک و توک، آدمها با چکمههای پلاستیکی بلند و پالتوهای مشکی از میان کوچهها عبور میکردند. سالهای زیادی بود که در روستای کویری آیسک، برف به این سنگینی نباریده بود. از اول هفته، چند بار برف انداخته بودند. از دو طرف کوچهها، از پشتبامهای گنبدیشکل، برف ریخته بودند پایین و کوچهها مسدود شده بود. علیرضا چکمه و پالتو پوشیده بود. از صبح، چند بار از میان برفها پایین و بالای ده را رفته بود و آمده بود. مقداری ذغال با یک چهار لیتری نفت برمیداشت. از میان برفها، بهسختی میرفت. کوبۀ یک خانه را به صدا درمیآورد. نفت و ذغال را میگذاشت، حالی میپرسید و میآمد.
- الهی مادر عاقبت بخیر بشی. الهی پیر بشی. تو ملکی، تو آدمی، فرشتهای، از کجا اومدی؟
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir