نان آن سالها شاهکار هانریش بل — برندهٔ نوبل ادبیات 1972 — روایتی شاعرانه از تلاش برای بازیابی امید در ویرانههای آلمان پساجنگ است. این رمان که جایزهٔ معتبر گئورگ بوشنر (1967) را دریافت کرد، داستان والتر فندریش را دنبال میکند؛ جوانی که در برلین جنگزده، میان فقر و اخلاقیات دستوپا میزند تا اینکه ملاقات با زنی مرموز، مسیر زندگیاش را دگرگون میسازد. بُل در این اثر، احیای زبان آلمانی را از چنگال تبلیغات نازی به هنری تبدیل میکند که زخمهای تاریخی را التیام میبخشد.
والتر، تعمیرکار وسایل برقی، نماد نسلی است که زیر بار گناه جمعی نازیها خرد شده است. او هر روز با پرسشهای اخلاقی دستبهگریبان است: چگونه میتوان در جامعهای که واژگانش بهوسیلهٔ پروپاگاندا فاسد شده، حقیقت را گفت؟ چگونه میتوان واژههایی مانند «نژاد» یا «خون» را بدون یادآوری جنایات به کار برد؟ اینجاست که ورود هدویگ — زنی که گرسنگی سالهای جنگ را در چشمانش حمل میکند — معجزهوار مسیر والتر را تغییر میدهد.
عشق آنها فراتر از یک رابطهٔ احساسی، کنشی سیاسی است: هدویگ با هدیه دادن نان — نماد زندگی در شهری قحطیزده — به والتر یادآوری میکند که سادهترین واژهها میتوانند پاک شوند و معنای نخستین خود را بازیابند. صحنههای نمادینی مانند گرسنگی کشیدن والتر برای خریدن کت گرمی به هدویگ، یا مکالمههای آن دو زیر نور چراغهای نیمسوختهٔ خیابان، استعارههایی درخشان از تولد دوبارهٔ انسانیت از میان خاکسترها هستند.
این اثر برای دوستداران ادبیات متعهد آلمانی (همتراز توماس مان و گونتر گراس) گزینهای ضروری است. تاریخپژوهان دورهٔ پساجنگ نیز از تحلیلهای ظریف کتاب دربارهٔ بحران هویت جمعی آلمانیها بهره خواهند برد.
علاقهمندان به فلسفهٔ زبان با کشف رابطهٔ آلودگی زبانی و فساد اخلاقی — که بُل آن را «بازسازی واژهها» مینامد — بینشی نو کسب میکنند. حتی برای طرفداران رمانهای عاشقانه، این کتاب اثری فراموشنشدنی است؛ چراکه عشق والتر و هدویگ، گواهی است بر پیروزی امید بر ویرانی. هرکس که باور دارد ادبیات میتواند جهان را التیام بخشد، این صدا را در ژرفای وجودش خواهد شنید.
آن وقتها از اینکه پدر نامه را با پست فوری فرستاده بود، تعجب میکردم و هنوز نمیدانستم فرصت خواهم داشت هدویگ را از ایستگاه راهآهن بیاورم یا نه. زیرا از زمانی که در زمینهی تعمیرات و سرپرستی ماشینهای رختشویی اتوماتیک تخصص یافتهام، آخر هفته و دوشنبههای ناآرامی دارم، به ویژه روزهای شنبه و یکشنبه که شوهرها تعطیل هستند و با ماشینهای رختشویی ور میروند تا آنکه از جنس و طرز کار این خرید گرانقیمت اطمینان بیابند. من کنار تلفن مینشینم و منتظر تلفنهایی میشوم که اغلب از نقاط دوردست مرا احضار میکنند. به محض آنکه وارد خانهها میشوم، بوی اتصالی یا سیمهای سوخته به مشامم میرسد. یا اینکه ماشینهایی را پیش روی خود مییابم که از درون آنها کف صابون مانند کارتون میکی ماوس سرازیر میشود.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir