کتاب «دکتر ژیواگو» نوشتهٔ یان کریستی، پژوهشی جامع دربارهٔ فرآیند تبدیل رمان پاسترناک به فیلمی سینمایی به کارگردانی دیوید لین در سال 1965 است. این اثر که با ترجمهٔ قاسم مومنی توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده، با بررسی اسناد و منابع دستاول، از مداخلهٔ سازمان سیا در انتشار رمان تا چالشهای فنی ساخت یکی از پرخرجترین فیلمهای تاریخ را تحلیل میکند و روایتی جذاب از پیوند هنر، سیاست و صنعت سینما ارائه میدهد.
این کتاب به پنج بخش کلیدی میپردازد: فرآیند اقتباس رمان پیچیدهٔ پاسترناک به فیلمنامه توسط رابرت بولت که با تغییر ساختار روایی به «داستان در داستان» همراه بود؛ نقش پنهان سازمان سیا در استفاده تبلیغاتی از رمان در دوران جنگ سرد؛ طراحی صحنهٔ پیچیدهٔ فیلم از جمله ساخت نمادین شهر مسکو در مادرید و خلق صحنههای تأثیرگذار مانند نماد خون بر برف؛ انتخاب بازیگران اصلی مانند عمر شریف در نقش دکتر ژیواگو و جولی کریستی در نقش لارا علیرغم مخالفتهای استودیو؛ و نهایتاً تحلیل واکنشهای جهانی به فیلم که از تحسین منتقدان غربی تا تحریم در شوروی را دربر میگرفت. کریستی با نثری روان، این فرآیند را گام به گام و با ذکر جزئیات فنی و تاریخی روایت میکند.
این اثر برای سینمادوستان حرفهای که به فرآیند پشت صحنهٔ تولید فیلمهای کلاسیک علاقه دارند، منبعی ارزشمند است. پژوهشگران تاریخ سینما نیز میتوانند از تحلیل رابطهٔ پیچیدهٔ هنر و سیاست در دوران جنگ سرد بهره ببرند. دانشجویان رشتههای فیلمسازی و اقتباس ادبی با مطالعهٔ این کتاب، چالشهای تبدیل ادبیات فاخر به زبان سینما را درک خواهند کرد. همچنین هواداران رمان پاسترناک که مشتاقند بدانند این شاهکار ادبی چگونه به فرهنگی جهانی تبدیل شد، در این پژوهش پاسخهای عمیقی خواهند یافت.
در میان عوامل خلاق فیلم، معمولاً آهنگساز آخرین فردی است که وارد میشود و وجه ناخوشایند کار او این است که باید کار خود را پس از اتمام تدوین نهایی فیلم شروع کند. جالب اینجاست که موسیقی فیلم را یکی امور ثانویهٔ تولید میدانند، درحالیکه همین موسیقی میتواند به مهمترین نشانهٔ فیلم در یاد مخاطبان بدل شود. دیوید لین نخست به شکلی تصادفی با موریس ژار آشنا شد؛ زمانی که مالکوم آرنولد آهنگساز پل رودخانهٔ کوای و ویلیام والتن آهنگساز بزرگ انگلیسی هر دو از ساختن موسیقی لارنس عربستان سر باز زدند زیرا آن را «نیازمند ساعتها موسیقی» میدانستند. ولی سم اشپیگل موسیقی ژار برای فیلم فرانسوی یکشنبهها و سیبِل (ساختهٔ سرژ بورگینیون، 1962) که برندهٔ اسکار بهترین فیلم خارجی شد را شنیده بود و بدین گونه، ژار که پیشتر فیلمهای مستند و هنری نظیر فیلمهای ژرژ فرانژو را آهنگسازی کرده بود، نخست مأمور شد تا میان قطعات والتن و آرنولد پیوندی برقرار کند، و نهایتاً تصمیم بر آن شد که خودش موسیقی لارنس را ظرف شش هفته بسازد و ضبط کند.
بهرغم دریافت جایزهٔ اسکار و چند جایزهٔ دیگر برای موسیقی لارنس، برخی در متروگلدوینمهیر با انتخاب ژار برای ساخت موسیقی ژیواگو موافق نبودند. ولی لین پافشاری کرد و پس از عقد قرارداد، ژار را به استودیوی تولید فیلم در اسپانیا دعوت کردند تا از نزدیک با فضای فیلم آشنا شود. قرار بود ژیواگو نیز مانند لارنس خط سیری طولانی را دنبال کند و با گذر از مقدمه و میانپرده، داستان را به پیش ببرد؛ بنابراین موسیقی باید در القای حس روسی بودن داستان نقش مهمی ایفا میکرد.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir