"پاییز در راهرو" مجموعهای از اشعار سپید هادی منوری است که توسط انتشارات سپیدهباوران منتشر شده است. این اثر که حاصل تجربیات عاطفی عمیق شاعر است، به موضوع فقدان مادر و رابطه ناگسستنی مادر و فرزند میپردازد. منوری با زبانی روان و تصاویر بدیع، توانسته احساسات پیچیده انسانی را در قالب شعر معاصر به تصویر بکشد. این کتاب نمایانگر تسلط شاعر بر هر دو حوزه شعر کلاسیک و نو است.
کتاب از مجموعهای از اشعار مستقل تشکیل شده که همگی حول محور اصلی فقدان مادر وطن میچرخند. هر شعر با حفظ استقلال معنایی خود، همچون حلقهای از زنجیرهای واحد عمل میکند. منوری در این اشعار از تکنیکهای مختلفی مانند تصویرپردازی نو، استعارههای بدیع و زبان صمیمی بهره برده است. شاعر با نگاهی چندبعدی، ابعاد مختلف رابطه مادر و فرزند و غم فراق را از زوایای گوناگون بررسی کرده است. فضای غالب اشعار، حال و هوایی عاطفی و انسانی دارد که با وجود غمانگیز بودن موضوع، از زیباییشناسی ادبی والایی برخوردار است.
این کتاب برای علاقهمندان به شعر معاصر، به ویژه شعر سپید منبعی ارزشمند محسوب میشود. همچنین به کسانی که تجربه از دست دادن عزیزان را داشتهاند، کمک میکند تا احساسات خود را در قالب هنرمندانهای بازشناسی کنند. پژوهشگران ادبیات معاصر نیز میتوانند از این اثر به عنوان نمونهای موفق از تلفیق سنت و مدرنیته در شعر فارسی بهره ببرند. دانشجویان رشته ادبیات و هنرجویان شعر میتوانند با مطالعه این کتاب، با تکنیکهای شعر نو و نحوه پرداخت موضوعات عاطفی در قالب معاصر آشنا شوند. به طور کلی، این مجموعه برای تمام کسانی که به دنبال اشعاری با مضامین انسانی و عاطفی عمیق هستند، توصیه میشود.
«پدرم می گفت: تو شاعری
و خانه پر میشد از پری های مهربان.
سپیده که سر زد
این کتاب مال تو شده بود
تو که از همه افسانه ها بزرگتری
و در رگ های کلمات جریان داری
آنقدر حرارت لبهایت سرخ است
که هیچ اناری در پاییز فراموشت نمی کند.
صدایت را فراوان نکن
دلم را نلرزان
می ترسم آوار شوم بر دستهایت.
به من نگاه کن با بغضی که از پیراهنم آویزان است
میخواهم از رگهایم بیشتر فریاد بزنی
و از دکمه آخر پیراهنم
بیرون بریزی.
دختر شاه پریان همسایه ماست
و صبح ها باغچه را آب میدهد
و هر روز یک استکان چای برایم میآورد
با دارچین فراوان.
چشم های عسلیاش
زنبورها را گمراه می کند.
او مرا دوست دارد
و نامم را به حروف ابجد میداند.
فراوان باش
در جشن دانههای گندم
قحطی که از مصر بگذرد،
تمام آبهای جهان تبخیر می شود
و هفت گاو نر مزارع را شخم می زنند
تا کلمات ممنوعه بروید.
باید نفس کشید
حتی اگر تمام درختها را بریده باشند
باید نفس کشید حتی اگر گلویت را...
من می مانم و شعر می گویم
با پیراهنی که تو را پوشیده
با هوایی که
از ریههای تو بیرون میآید و
عطر گیاهی که سهشنبههای تنت را پررنگ میکند.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir