شبی بارانی در پاریس است، چراغ های بندرگاه کم سو، او باید عشقش را در پاریس رها کند، پیش از برف زمستانی، در یک خیابان خلوت پاریس در آغوشش میگیرد که بگوید، ما باز هم در پاریس با یکدیگر دیدار خواهیم کرد آن گاه که خیابان شانزه لیزه پر از گل شود... .
نظرات کاربران
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.