کتاب تصمیم گرفتم خودم باشم نوشته کیم سوهیون، از پرفروشترین آثار خودیاری کره جنوبی است که با زبانی ساده و صمیمی، راهکارهایی کاربردی برای غلبه بر احساس پوچی و سردرگمی ارائه میدهد. نویسنده در این کتاب به خواننده یاد میدهد چگونه معیارهای شخصی خود را پیدا کند، تحت تأثیر قضاوتهای دیگران قرار نگیرد و با وجود نقصها و کاستیها زندگی را دوست داشته باشد و از آن لذت ببرد. این اثر به شکل داستانی و تجربهمحور، راهنماییهایی برای ساختن عزت نفس و مواجهه با اضطراب و دغدغههای روزمره زندگی در دنیای امروز ارائه میکند.
کیم سوهیون خود زمانی درگیر احساس بیارزشی و سردرگمی بود و همیشه بار سنگین «اشتباهی مبهم» را با خود حمل میکرد؛ او نمیدانست چه اشتباهی مرتکب شده اما حس میکرد که در زندگی خود به اندازه کافی موفق نیست. این کتاب حاصل مسیر خودکاوی نویسنده است که به این نتیجه رسید حتی اگر دنیا او را بیارزش بداند، باید خودش به خودش احترام بگذارد و از شر احساس گناه بیدلیل رها شود.
کتاب به شش بخش اصلی تقسیم شده:
در بخش اول، عزت نفس و چگونگی مقابله با توهین و بیاحترامی توضیح داده میشود و نویسنده از شجاعت در برابر فشارهای اجتماعی سخن میگوید.
بخش دوم به زندگی کردن به سبک خودمان اختصاص دارد؛ جایی که نباید انتخابها را صرفاً بر اساس نظرات دیگران انجام داد و باید به خود حقیقی خود وفادار بود.
در بخش سوم راهکارهایی برای کاهش اضطراب و پذیرش عدم قطعیت زندگی ارائه میشود.
بخش چهارم هنر زندگی جمعی و حفظ احترام متقابل را بیان میکند.
بخش پنجم درباره جنگیدن با سختیها و کمک به دیگران و رهایی از معیارهای مادی بحث میکند.
در نهایت بخش ششم تمرکز بر نترسیدن از گذشته و ساده گرفتن زندگی دارد.
این ساختار باعث میشود که کتاب هم جنبهی راهنمایی روانشناختی و هم جنبهی تجربی و انسانی داشته باشد و به خواننده کمک کند مسیر خودشناسی و رشد فردی را با قدرت و آرامش طی کند.
این اثر مناسب کسانی است که به حوزه خودشناسی، روانشناسی مثبتنگر و کتابهای خودیاری علاقهمندند. افرادی که در زندگی دچار سردرگمی، اضطراب یا احساس بیارزشی هستند، میتوانند با مطالعه این کتاب راهکارهای عملی برای بهبود عزت نفس و مقابله با فشارهای اجتماعی بیابند. همچنین این کتاب برای کسانی که میخواهند سبک زندگیشان را بر اساس معیارهای شخصی شکل دهند و بر نگرانیهای روزمره غلبه کنند، توصیه میشود.
وقتی بچه بودم، برنامهای در تلویزیون پخش میشد به اسم «نسل موفق» که در آن داستانهایی از افراد موفق نمایش داده میشد. قهرمان داستان هر هفته تغییر میکرد، اما داستانهایی که آنها تعریف میکردند همیشه شبیه به هم بودند. آنها گذشتهی اسفباری داشتند و حالا همگی بلااستثنا زندگیشان از این رو به آن رو شده و تبدیل به آدمهای موفقی شده بودند. این برنامه در کل، تلاش فراوان و عزم راسخ آنها را که برای رسیدن به این موقعیت نیاز بود، به تصویر میکشید.
وقتی آن برنامه را میدیدم، احساس میکردم که میتوانم از انواع شرایط سخت عبور کنم و با تلاشهای مداوم به موفقیت برسم؛ ولی بزرگتر که شدم، فهمیدم آن برنامه صرفاً آموزش شایستهسالاری بود. هر کسی با توانایی و تلاش به موفقیت میرسد؛ همان چیزی که در کتابهای خودسازی میگویند.
اما در واقعیت این دو، کلیدهای اصلی موفقیت به حساب نمیآیند، بلکه فقط دو راه از راههای متعدد موفقیت هستند.
دلیل اینکه این فرمول برای رسیدن به موفقیتهای افسانهای در قدیم جواب میداد، این بود که در آن زمان اقتصاد کره بهسرعت در حال توسعه بود و همه کم و بیش فقر شدید و یکسان را در کنار ثروت تجربه میکردند؛ ولی حالا شرایط تغییر کرده است.
امروزه، یافتن فرصت برای ارتقای طبقهی اجتماعی کار دشواری است. تئوری شایستهسالاری یا فرصت برابر، دیگر صحیح قلمداد نمیشود، چرا که وراثت، سابقه و طبقات اجتماعی جای آن را گرفتهاند.نمیشود تلاش فردی را نادیده گرفت و بیاثر دانست، ولی عواملی مانند شانس و سابقه که به توانایی فرد مرتبط نیستند، اکنون در خیلی از مسائل نقش تعیینکنندهای ایفا میکنند. هر چند مردمانی هستند که با تلاش به موفقیت دست یافتهاند، ولی این افسانههای نادر «از فرش به عرش رسیدن» نمیتوانند در مورد اکثریت صدق کنند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir