کیمیاگر یکی از مشهورترین آثار پائولو کوئیلو، نویسندهی نامدار برزیلی است که با ترجمههای متعدد به زبانهای مختلف در سراسر جهان منتشر شده و میلیونها نسخه از آن به فروش رفته است. این رمان، اثری عرفانی، فلسفی و انگیزشی است که با نثری ساده اما پرمعنا، به مخاطب در مسیر خودشناسی و تحقق رؤیاها الهام میدهد. کیمیاگر که توسط انتشارات مکتوب در ایران منتشر شده، نمونهای برجسته از ادبیات مدرن معنوی است که در دل داستانی ساده، مفاهیمی عمیق را جای داده است.
داستان کیمیاگر دربارهی چوپان جوانی به نام سانتیاگو است که در اندلس زندگی میکند. او رؤیای گنجی در کنار اهرام مصر میبیند و تصمیم میگیرد برای یافتن این گنج، سفر پرماجرایی را آغاز کند. در طول این سفر، با شخصیتهای گوناگونی روبهرو میشود: پادشاهی پیر، بازرگانی شیشهفروش، مردی که خود را کیمیاگر مینامد و... هر یک از این افراد بخشی از مسیر رشد و آگاهی سانتیاگو را میسازند.
سفر سانتیاگو، تنها یک سفر بیرونی برای رسیدن به گنج نیست، بلکه سفری درونی است برای شناخت خود و کشف "افسانه شخصی". او درمییابد که گنج حقیقی، نه در پایان راه، بلکه در خود مسیر و در شناختن ندای درونی انسانهاست. کیمیاگر در واقع به مخاطب میآموزد که اگر انسان به راستی خواستار چیزی باشد، تمام کائنات دستبهدست هم میدهند تا آن را به دست آورد.
زبان کتاب بسیار ساده و روان است اما در لابهلای جملات، مفاهیمی همچون سرنوشت، ایمان، رها کردن ترس، و هماهنگی با جهان هستی نهفته است. این اثر در عین حال که داستانی روایی دارد، همچون متنی عارفانه نیز خوانده میشود و همین باعث شده طیف وسیعی از مخاطبان با آن ارتباط برقرار کنند.
کیمیاگر مناسب تمام افرادی است که به ادبیات معناگرا، انگیزشی و فلسفی علاقه دارند. خوانندگان جوان، کسانی که در مسیر جستوجوی اهداف و رؤیاهای خود هستند، یا افرادی که به دنبال معنا و تحول درونی میگردند، بیشترین بهره را از این کتاب خواهند برد. همچنین دوستداران آثار پائولو کوئیلو و علاقهمندان به داستانهای تمثیلی، میتوانند در این اثر هم سرگرمی و هم تأمل را تجربه کنند. کیمیاگر در حقیقت کتابی است که نهفقط برای یکبار خواندن، بلکه برای چندینبار مرور و تفکر نوشته شده است.
جوان چوپان، ناامید از خانهی آن پیرزن خارج شد و با خود عهد کرد که دیگر هرگز به خوابها اهمیتی ندهد. همچنین به خاطر آورد که باید در طول روز به چند کار برسد؛ به دکان بقالی رفته و مقداری مواد غذایی خریداری کند. کتابش را با یک کتاب قطورتر مبادله کرده و بر روی نیمکتی در میدان اصلی شهر بنشیند تا نوشیدنی تازهای را که خریداری کرده بود، امتحان کند. چرا که روز گرمی بود و او موفق میشد کمی بدن خود را خنک کند. گوسفندان در دروازهی ورودی شهر و در اصطبل یکی از دوستان جدیدش بودند. او با مردم بسیاری در آن اطراف آشنا بود و به همین خاطر بود که مسافرت را بسیار دوست داشت.
او همیشه دوستان جدیدی به دست میآورد و نیازی نداشت تا تمام وقتش را با زندگی مداوم با آنها بگذراند. آنچه که در مورد صومعه اتفاق میافتاد معمولاً به این امر منتهی میشود که آنان به بخشی از زندگی ما تبدیل میشوند. در آن صورت، اگر خودمان را براساس آنچه که دیگران از ما میخواهند تغییر ندهیم، آنان ما را به باد انتقاد میگیرند. چراکه مردم فکر میکنند بهدرستی میدانند که دیگران چگونه باید زندگی کنند. حال آنکه، هر یک از آنان نمیدانند، خودشان چگونه باید زندگی کنند.
همانند آن زن تعبیرکنندهی خوابها که نمیدانست چگونه آنها را به واقعیت تبدیل کند. از آنجا که، با کارگاه بازرگان سه روز فاصله داشت، تصمیم گرفت قبل از آنکه با گوسفندانش به سمت صحرا حرکت کند، منتظر بشود تا کمی آفتاب فروبنشیند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir