اگر میتوانستیم در ساعات نزدیک مرگ به یکی از لحظات زندگیمان بازگردیم، آن لحظه کدام بود؟
کتاب «فانوس خاطرات گم شده» یکی از رمانهای درخشان «ساناکا هیراگی» نویسندهی مشهور ژاپنی است که با تمرکز بر خاطرات و لحظات مرگ، مفاهیم عمیقی را در ذهن خواننده به وجود آورده است. یکی از مهمترین موضوعاتی که در ادبیات ژاپن و دیگر کشورهای شرقی موردتوجه واقع شده است، پدیدهی مرگ است. جهان ناشناختهای که تفکر به آن، مولد جهانبینی و فلسفههای مختلفی بوده و مکاتب مختلفی را به وجود آورده است. ساناکا هیراگی در رمان کوتاه و خوشفرم خود به جنبهای خاص از مرگ پرداخته است. تمرکز این رمان نه در بر جهان پس از مرگ و نه بر جهان پیش از مرگ است؛ نویسنده در این داستان دقیقا لحظات مرگ را به تصویر کشیده است.
آقای هیراساکی مرد عجیبی است که صاحب یک استودیو یا آتلیه عکاسی است. استودیویی که شاید بهظاهر در کوهستان واقع شده است؛ اما در واقع درست در مرز مرگ و حیات قرار دارد. مشتریهای این استودیو شاید شبیه به هیچ استودیوی دیگری نباشند. واتیگوچی که یک یاکوزای کهنهکار است، خانم هاتسوی پیر که معلم خوشقلب یک مهدکودک است و میتسورو یک دختربچهی کوچک مشتریهای این استودیو هستند که در جایجای رمان با آنها آشنا میشویم. شاید در یک نگاه کلی، هیچ شباهتی بین این مشتریها پیدا نشود ولی با پیشرفت داستان متوجه میشویم که وجه مشترک تمام مشتریها در مرگ است. هیراساکی عکاسی است که خاطرات ارواح را پیش رویشان قرار میدهد و در واپسین لحظات پیش از جاندادن، امکان مشاهدهی یک خاطره را فراهم میکند.
داستان «فانوس خاطرات گم شده» شاید بیش از هر ژانر دیگری، از رئالیسم جادویی بهره برده است. سبکی که در ژاپن طرفداران زیادی دارد و در مدیومهای مختلف مورداستفادهی هنرمندان قرار میگیرد. این رمان بارها به زبانهای مختلف ترجمه شده و مورد استقبال مخاطبان و منتقدان جهانی قرار گرفته است.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir