پرورش زنانگی: از معصومیت تا آگاهی نوشته رابرت الکس جانسون، اثری روانشناختی با رویکردی اسطورهای است که به تحلیل روان زنانه میپردازد. این کتاب با استفاده از نظریات کارل گوستاو یونگ و بررسی کهنالگوها، به کاوش در ابعاد روحی و روانی زنان پرداخته و از اسطورههای یونانی اِرُس و سایکی بهعنوان نمونههای اصلی بهره میبرد. جانسون در این اثر نشان میدهد که علیرغم تغییرات ظاهری در نیازهای انسانی، ساختارهای بنیادین روانشناختی همواره بر اساس الگوهایی ثابت عمل میکنند.
کتاب با معرفی اسطورهی سایکی آغاز میشود که نماد روح متعالی زنانه است. سایکی در مسیر شناخت و تکامل خود، چالشهایی را تجربه میکند که نویسنده آنها را با چالشهای زنان مدرن مقایسه میکند. یکی از مسائل اصلی، تقابل دو بعد روان زنانه است: طبیعت بدوی زنانگی که آفرودیت نماد آن است و طبیعت متعالی سایکی. جانسون توضیح میدهد که این تضاد، منبع بسیاری از بیقراریهای زنان امروزی است.
در ادامه، کتاب به نقش کهنالگوهای آنیما و آنیموس در روان انسان میپردازد. آنیموس، وجه مردانهی روان زنانه، و آنیما، وجه زنانهی روان مردانه است. نویسنده تحلیل میکند که چگونه تعادل یا عدم تعادل میان این دو عنصر، بر روابط عاطفی، خودشناسی و مسیر رشد روحی زنان تأثیر میگذارد. همچنین به این موضوع پرداخته میشود که چرا برخی زنان با داشتن قدرت تعقل و برتری روانی نسبت به دیگران، احساس تنهایی میکنند و چگونه میتوانند مسیر عاطفی خود را با موفقیت طی کنند.
جانسون با زبانی ساده و روان، این مفاهیم را از طریق داستانهای اسطورهای و نمونههای مدرن توضیح میدهد و بینش عمیقی از رشد روانی زنان ارائه میدهد.
این کتاب برای زنانی که به دنبال شناخت بهتر از خود و مسیر رشد فردیشان هستند، بسیار مفید است. همچنین مردانی که علاقه دارند روان زنانه را عمیقتر درک کنند، میتوانند با مطالعهی این اثر، بینش بهتری نسبت به روحیات و چالشهای زنان پیدا کنند. علاقهمندان به روانشناسی تحلیلی، کهنالگوها و اسطورهشناسی نیز از محتوای کتاب بهرهمند خواهند شد.
هنگامی که زنی میکوشد طبیعت سایکی خود را در روابط روزمرەی بدهبستانیاش به کار برد، گرفتار رفتارهای پوچ و مهمل میشود. اگر طبیعت سایکی بخش بزرگی از شخصیت زن را تشکیل دهد، او تکلیف رنجآوری را بر دوشش حمل میکند. ممکن است ناگهان گریه سر دهد و بگوید: «هیچکس من را درک نمیکند.» و حق هم با اوست. هر زنی در درونش این خصوصیت را، بدون درنظر گرفتن مقام و جایگاهش در زندگی دارد و چگونگی آن نیز اهمیتی ندارد. اگر این خصوصیت در زن دیده و درک شود، زیبایی متعال و الهی سایکی به آگاهی او راه مییابد و سیر تکاملی اصیلش آغاز میشود. اگر زنی بسیار زیبا باشد، این مشکل نیز بزرگتر خواهد بود. مرلین مونرو نمونەی خوبی برای بررسی است. گرچه همەی دنیا او را دوست داشتند، در برقراری ارتباط نزدیک با اشخاص مشکلات بسیاری داشت و سرانجام هم نتوانست زندگی را تحمل کند. زنی مثل او کیفیتی الههمانند دارد، کمالی دستنیافتنی که در حوزەی عادی روابط انسانی یافت نمیشود. چنانکه اگر این پویایی درک شود، سیر تکامل مورد نیاز روان به حرکت درمیآید.
فیلمی دیدهام که در آن دو انسان بینهایت بدظاهر ناقصالخلقه در مؤسسهای عاشق یکدیگر شده بودند. هریک با جادوی خیال بسیار زیبا و خوب به چشم دیگری میآمد و رابطهی عاشقانهی بین این دو خوبرو بهطرز دلپذیری ادامه یافت. در پایان فیلم تصویر تار شد و به عقب برگشت و صورتهای بدنمای اصلی نشان داده شد: اما بینندگان از اتفاقی که افتاده بود، آگاه بودند. آنها شاهد خدا و الههی درون بودند که قویتر از واقعیت ظاهری بود. این داستان پیوند بین الههی درون و روزمرگی بیرون را نشان میدهد و اصل داستان نیز همین است.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir