کتاب "وقتی همه رفتند" نوشتهی فاطمهسادات جلالیفرد، روایت داستانی از خاطرات آزاده جانباز سید حسن حدادی است. این کتاب به زندگی و تجربیات این آزاده جانباز در دوران اسارت و چالشهای پس از آن میپردازد. نویسنده با زبانی تأثیرگذار و روایتی جذاب، تلاش کرده است تا احساسات و تجربیات انسانی را در شرایط سخت به تصویر بکشد.
روایتی عمیق از زندگی آزاده جانباز سید حسن حدادی میپردازد. این کتاب از دوران اسارت در زندانهای رژیم بعث و شرایط سختی که آزادگان با آن روبهرو بودند، پرده برمیدارد. همچنین، به چالشهای ذهنی، جسمی و روحی او پس از آزادی نیز توجه کرده و نشان میدهد چگونه این شخصیت در برابر این مشکلات مقاومت کرده است.
این کتاب روایتی واقعی از خاطرات یک آزاده جانباز است که دیدگاهی عمیق به چالشها و مقاومت در دوران اسارت ارائه میدهد. اگر از خواندن داستانهایی که بر اساس واقعیت نوشته شدهاند لذت میبرید، این کتاب انتخاب مناسبی است. روایت چالشها و ایستادگی انسانی در سختترین شرایط میتواند الهامبخش باشد.
همه رفتند و قفل در بهداری هنوز به روی ما بسته بود باور نمیکردیم همهچیزتمام شده باشد. سکوتِ مرگبار فضا روی روانم چنبره زده بود. هیچکدام نمیتوانستیم از پشت پنجره کنار بیاییم زلزده بودیم به یک اردوگاه خالی، خالی، خالی... صدای قفل در سکوت اردوگاه را شکست سرباز در را باز کرد. نا نداشتیم از جایمان تکان بخوریم رمق از بدنم رفته بود. نفسم داشت تنگ میشد هوا خیلی خفه بود. یکییکی از جایمان بلند شدیم و از بهداری بیرون زدیم با هم هیچ حرفی نمیزدیم. سکوت مطلق بر فضا حاکم بود حتی پرندهای از آن حوالی رد نمیشد تا صدای پروازش بهقدر بالزدنی، سکوت لعنتی را بشکند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir