به خاطر دیگری رمانی اجتماعی از زهرا بیگی است که با روایتی پرکشش، به مسائل مهم انسانی و اجتماعی میپردازد. این کتاب با شخصیتپردازی دقیق و استفاده از دیالوگهای قوی، به چالشهای فکری و عقیدتی انسانها در بستر جامعه میپردازد. نویسنده با زبانی روان و نثر تأملبرانگیز، دغدغههای مختلفی را مطرح میکند و مخاطب را به تفکر و بررسی باورهای خود دعوت میکند.
داستان به خاطر دیگری در فضایی اجتماعی و فرهنگی روایت میشود و در خلال آن، شخصیتها درگیر بحثهای اعتقادی و ایدئولوژیک میشوند. صحنههایی که شامل گفتوگوهای تند و مباحث چالشبرانگیز هستند، یکی از ویژگیهای بارز کتاب است. در بخشی از داستان، شخصیتهایی همچون حیدرقلی و احدیان درگیر گفتوگویی درباره قوانین، دین، و نقش انسان در پذیرش یا رد آنها میشوند. این گفتوگوها گاه با عصبانیت، گاه با منطق، و گاه با دخالت دیگران برای ایجاد آتشبس همراه است.زهرا بیگی در این کتاب، با مهارت خاصی تقابل اندیشههای سنتی و مدرن را به تصویر کشیده و از زبان شخصیتها برای نمایش تفاوتهای فکری و اعتقادی بهره برده است. نویسنده بهخوبی نشان میدهد که چگونه باورهای افراد، تحت تأثیر محیط و پیشزمینههای ذهنیشان شکل میگیرد و در مواجهه با دیگران به چالش کشیده میشود.
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای اجتماعی که به تحلیل روابط انسانی و عقیدتی علاقه دارند، مناسب است. مخاطبانی که دوست دارند در خلال یک داستان جذاب، با مباحث جدی درباره جامعه، دین، و اندیشههای متضاد روبهرو شوند، از این اثر لذت خواهند برد. همچنین این رمان برای کسانی که به دیالوگهای پرکشش و فلسفی علاقهمندند، انتخابی خواندنی خواهد بود.
عضلات صورت حیدرقلی دستخوش پرشهای عصبی شد، فکش لرزید و نفسش یکهو به شماره افتاد؛ یعنی که طاقت آن اهانت نابخشودنی را ندارد: «نتوانستن در ذات اقدس الهی نیست، خود ما آدمها مانع هستیم. اونها هم که شما میفرمایید، آدمیزاد هستند و آدمیزاد هم جایزالخطاست. اونها جامع به محیط و عالم نیستن، قانون ما قرآن و احادیثه، همهچیز باید طبق اینها باشه، نه قانونی که نصفش از اینوره، نصفش از اونور.»
بدجوری داغ کرده و حرف آخرش را از روی عقلانیت نگفت و سوژه به دست احدیان داد: «این حرف یعنی چه؟ یعنی ما تو مملکتمون اینقدر مغز متفکر نداریم که از اینور و اونور قانون بگیریم؟ تازه چه اشکالی داره که قوانین خوبرو از دیگران بگیریم؟»
میرزا محمدعلی، هم ترسیده بود و هم میخواست طوری بحث را تمام کرده و بین آن دو تن آتشبس ایجاد کند. نگاه نافذی به حیدرقلی انداخت که ساکتش کند. حیدرقلی تهماندهی چای یخ کرده را هورت کشید و مانند معدودی از موارد، لبخندش محو شد و چهرهاش رنگ زرد چسبناکی به خود گرفت و حالا پایش را از زیر کرسی، به لبهی منقل در حال خاموشی و سرد شدن میزد: «شاید شما فکر میکنی قرآن مال عربهاست. قرآن مال همهی دنیاست، عرب و عجم نداره، با قانون نامعتبر و ضددینی و ضداسلامی دیگرانی که بویی از مذهب و انسانیت نبردند، اصلاً قابل مقایسه نیست.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir