کتاب آنجا که جنگل و ستارهها به هم میرسند نوشتهی گلندی وندرا روایت دیداری غیر منتظره با موجودی فضایی است که درک دیگری از مواجهه با جهان را برای قهرمان داستان رقم میزند. قصهای گیرا، بسیار ظریف و پر از جزییات جذاب که نامزد بهترین رمان جایزهی گودریدز بوده و در وبسایت معتبری همچون نیویورک تایمز و آمازون به فروش بالایی دست پیدا کرده است.
جو تیل پس از آنکه مادرش را از دست میدهد و خودش نیز مدتها با بیماری سرطان سینه دست و پنجه نرم میکند، تصمیم میگیرد به بهانهی تحقیقات پایاننامهی دانشگاهش که پژوهش روی شیوههای زیست پرندگان است، مدتی را به روستای کوچکی در ایلینوی برود تا هم روند مطالعاتش را دنبال کند، هم با فاصله از رنجی که مدتی است ذهنش را آشفته کرده در طبیعت و خلوت روستا زندگی کند. جو تمام مدتی را که در ویلای کوچک روستاییاش میگذراند، به کار و تحقیق میپردازد تا اینکه یک شب وقتی از گردش روزانه به خانه بازمیگردد با دختر بچهی عجیب و ژولیدهای روبهرو میشود که در حیاط است و میخواهد به خانهی جو برود. دختر بچه ادعا میکند که یک موجود فضایی است و از مدار کهکشانی دیگری به روی زمین افتاده، سرگردان است و جسمی که برای خودش انتخاب کرده، جسم یک دختر مرده است. او برای بازگشت به سرزمین خود باید شاهد پنج معجزه روی زمین باشد. جو با اکراه میپذیرد که او را تا مدتی در خانه نگه دارد.
علاقهمندان به ادبیات فانتزی، دوستداران روایتهای عاشقانه و طرفداران ادبیات داستانی معاصر جهان از خواندن این کتاب لذت فراوانی خواهند برد.
جو ماشین هوندایش را زیر سایهی درخت بلوط پشت فولکس واگن قرمز تبی پارک کرد. تبی پوتینهای بنفش مارک دکتر بارتنز، شلوارک جین و تیشرت نارنجی دانشگاه ایلینوی را که متعلق به جو بود، به تن داشت. از فولکس واگنش پیاده شد. هر چند که تبی نگین بینی بنفشش را انداخته بود و موهای قهوهایاش مشهای آبی و بنفش داشت، اما جو بهندرت دیده بود او چنین معمولی و محافظهکارانه لباس بپوشد. وسط خیابان درست بین ماشینهایشان به تبی رسید و او را در آغوش کشید.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir