کتاب کندوکاوی روانشناختی در کارکرد هنر به بررسی پرسشهای بنیادین درباره هنر و تأثیر آن بر انسان میپردازد. این کتاب، با رویکردی علمی و روانشناختی، مفاهیمی چون چیستی هنر، تجربه احساسی مخاطبان، قضاوت زیباییشناختی، و نقش هنر در همدلی و درمان را تحلیل میکند. نویسنده با بهرهگیری از تحقیقات تجربی در علوم اجتماعی، به تحلیل باورهای عمومی درباره هنر پرداخته و در قالب زیباییشناسی شهودی، نحوه درک و داوری افراد درباره آثار هنری را بررسی میکند.
کتاب مجموعهای از پرسشهای فلسفی و روانشناختی درباره هنر را مطرح میکند، از جمله:
چه چیزی یک اثر را هنری میکند؟
آیا احساسات ما هنگام مواجهه با هنر واقعی هستند؟
چرا از تماشای غم و ترس در هنر لذت میبریم؟
چگونه ارزش یک اثر هنری را تعیین میکنیم؟
چرا حتی کپیهای هنری ماهرانه، باوجود شباهت کامل به اصل، بیارزش شمرده میشوند؟
علاوه بر این، برخی از پرسشها به مسائل عمومیتر و روزمره درباره هنر مربوط میشوند، مانند:
آیا یادگیری موسیقی باعث افزایش هوش کودکان میشود؟
آیا هنر مدرن ساده و سطحی است؟
آیا استعداد هنری ذاتی است یا اکتسابی؟
این کتاب از طریق تحلیلهای روانشناختی و دادههای تجربی، پاسخهای علمی و گاه شگفتانگیزی به این پرسشها ارائه میدهد. روش پژوهشی آن شامل مصاحبهها، آزمایشهای علمی، تحلیل دادهها و مطالعات آماری است که نشان میدهد مردم عادی چگونه به هنر مینگرند و چرا چنین دیدگاهی دارند.
این کتاب برای علاقهمندان به روانشناسی هنر، دانشجویان علوم شناختی، زیباییشناسی و فلسفه هنر، و همچنین کسانی که به درک عمیقتری از تأثیرات روانشناختی هنر علاقه دارند، مناسب است. علاوه بر پژوهشگران و متخصصان، مخاطبان عام نیز میتوانند از این اثر بهره ببرند، زیرا به بسیاری از سؤالات رایج درباره هنر پاسخ میدهد و نگرشی علمی به موضوع ارائه میکند.
«مشکل برخی از این تعاریف آن است که جامع نیستند. اگر هنر را نوعی بازنمایی بدانیم، شکلهای غیربازنمونی هنر، مانند موسیقی یا هنر انتزاعی را کنار گذاشتهایم. بهعلاوه، این تعریف شامل بازنماییهایی میشود که آنها را هنر نمیشماریم؛ مانند نمودارها یا معادلات ریاضی. اگر هنر را بیان احساسات بدانیم، آنگاه هنرهای غیربیانی را کنار گذاشتهایم؛ مانند هنر مفهومی، هنر تزئینی یا دکوراتیو و هنر کمینهگرا یا مینیمالیستی. اگر هنر را چیزی بدانیم که به دنیای هنر عرضه میشود، آنگاه «هنر غیرحرفهای» را که هرگز در موزهها عرضه نمیشود، نادیده گرفتهایم. برخی از این نظریهها حالت دُوری دارند: اگر چیزی به این دلیل هنر است که تجربهٔ زیباییشناختی (نظریهٔ بردزلی) را یا احساس زیباییشناختی (نظریهٔ بل) را برمیانگیزد و اگر تجربه یا احساس زیباییشناختی چیزی است که هنر آن را برمیانگیزد، پس با گزارهای دُوری و آزمونناپذیر روبهروییم.
برخی از این نظریهها، دوگانهٔ «هنر ـ غیرهنر» را با دوگانهٔ «هنر خوب ـ هنر بد» اشتباه میگیرند. برای نمونه، کلایو بل برخی نقاشیها را به این دلیل دوست نداشت که فاقد فرم احساسبرانگیز بودند و درنتیجه آنها را هنر قلمداد نمیکرد. کلایو بل تابلوی پزشک اثر سر لوک فیلدز را که در موزهٔ تیْت لندن قرار دارد، به این دلیل هنر نمیدانست که آن را اثری احساساتی و توصیفی میشمرد که نمیتواند خلسهٔ زیباییشناختی برانگیزد. البته بل خودش میدانست که تأثیر آثار هنری بر همه یکسان نیست و برای حلوفصل این مسئله میگفت: «من نمیتوانم چیزی را که هیچ واکنش احساسی در من برنمیانگیزد، اثر هنری بدانم.» به این ترتیب، ظاهراً میتوان نتیجه گرفت که یک اثر هنری برای شما دارای فرم احساسبرانگیز است و برای من نه؛ یعنی برای شما هنر است و برای من نه.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir