باغ وحش شیشهای، نمایشنامهای نوشتهی تنسی ویلیامز، یکی از مشهورترین آثار ادبیات نمایشی آمریکا است که برای نخستین بار در سال 1945 منتشر شد. این نمایشنامه به زندگی خانوادهی وینگفیلد میپردازد که شامل آماندا، مادر خانواده، و دو فرزندش، لورا و تام، است. ویلیامز در این اثر، با نگاهی عمیق و احساسبرانگیز، به بررسی موضوعاتی مانند رویاهای شکسته، انزوای اجتماعی و تلاش برای بقا در دنیایی پر از واقعیتهای سخت میپردازد. این نمایشنامه به دلیل شخصیتپردازی قوی و دیالوگهای تأثیرگذار، به عنوان یکی از شاهکارهای ادبیات نمایشی جهان شناخته میشود.
داستان باغ وحش شیشهای حول محور خانوادهی وینگفیلد میچرخد که در یک آپارتمان کوچک در سنت لوئیس زندگی میکنند. آماندا، مادر خانواده، زنی است که هنوز در رویاهای جوانی خود به سر میبرد و سعی میکند فرزندانش را به شیوهی خود تربیت کند. او به دخترش، لورا، که معلولیت جسمی دارد، توصیه میکند که به زیبایی و ظاهر خود اهمیت دهد تا شاید خواستگاری پیدا کند. اما لورا، که فردی خجالتی و منزوی است، ماههاست تحصیل را رها کرده و تمام وقت خود را صرف بازی با مجسمههای شیشهای حیوانات میکند.
تام، پسر خانواده، که شاعر و رویاپرداز است، از زندگی کسالتبار خود و فشارهای مادرش خسته شده و آرزوی فرار از این شرایط را دارد. او سرانجام از دوستش، جیم، دعوت میکند تا به خانهشان بیاید و با لورا آشنا شود. با ورود جیم به خانه، ظاهراً تغییراتی در لورا شکل میگیرد، اما آیا این تغییرات میتوانند رویاهای خانواده را به واقعیت تبدیل کنند؟
ویلیامز در این نمایشنامه، با نگاهی عمیق به شخصیتها، نشان میدهد که چگونه هر یک از آنها در دنیای رویاهای خود غرق شدهاند و از مواجهه با واقعیتهای سخت زندگی فرار میکنند. این اثر به بررسی موضوعاتی مانند انزوای اجتماعی، رویاهای شکسته و تلاش برای بقا در دنیایی پر از چالش میپردازد.
این نمایشنامه برای علاقهمندان به ادبیات نمایشی، به ویژه کسانی که به دنبال آثاری با شخصیتپردازی قوی و دیالوگهای تأثیرگذار هستند، بسیار جذاب خواهد بود. همچنین، افرادی که به دنبال درک عمیقتری از موضوعاتی مانند انزوای اجتماعی، رویاهای شکسته و تلاش برای بقا در دنیای واقعی هستند، از خواندن آن لذت خواهند برد. اگر به دنبال اثری هستید که شما را به تفکر دربارهی زندگی، رویاها و واقعیتها وادار کند، باغ وحش شیشهای انتخاب مناسبی است. این نوشته برای دانشجویان، پژوهشگران و دوستداران ادبیات نمایشی نیز منبعی ارزشمند محسوب میشود.
داخل آپارتمان تاریک است. نور ضعیفی در کوچه وجود دارد. صحنه که آغاز میشود، صدای بم ناقوس کلیسا به گوش میرسد و ساعت پنج را اطلاع میدهد.تام سر کوچه ظاهر میشود. پس از هر غرش گرفتهی ناقوس برج، تام تقتقی میکند؛ انگار که به توان اندک انسان در مقابل قدرت و بزرگی قادر مطلق اظهار دارد. از این کارش و پیشروی نامتعادل او معلوم میشود مست کرده است. همزمان که از پلکان فرار از آتش بالا میرود، داخل آپارتمان روشن میشود. لورا که لباس خواب بر تن دارد، تخت خالی تام در اتاق جلویی را نگاه میکند. تام در جیبهایش به دنبال کلید در میگردد. در این پروسه چیزهای مختلفی مانند زنجیرهای از تهبلیطهای سینما و یک بطری خالی را بیرون میآورد. بالاخره کلید را پیدا میکند؛ اما تا میآید آن را وارد قفل کند، از دستش میافتد. کبریتی روشن میکند و دولا میشود.
تام: (با عصبانیت) کدوم جهنمی گم شدی!
لورا در را باز میکند.
لورا: تام! تام! داری چیکار میکنی؟
تام: دنبال کلیدم میگردم.
لورا: تا این وقت شب کجا بودی؟
تام: سینما.
لورا: تا حالا؟
تام: برنامشون طولانی بود. یه فیلم از گاربو بود؛ یکی از میکیماوس، یکی دربارهی مسافرت، اخبار روز و تبلیغ برنامههای آینده. یکیام ارگ میزد و پولم جمع کردن که واسه بچههای فقیر شیر بخرن... که تهش بدجوری بین یه زن چاق و یه سینماچی دعوا شد.
لورا: (معصومانه) باید همشو میدیدی؟
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir