سلسله رمان «یکی مثل همه» یا به عبارتی «منظومهی داوود و الهام» پس از استقبال مخاطبان از جلد اول و دوم، اکنون به جلد سوم رسیده است. این جلد حال و هوای متفاوتی دارد و داستان مبلغان جوانی را روایت میکند که با عشق خدمت به دین، لباس روحانیت را بر تن میکنند و با جامعه در ارتباط قرار میگیرند. آنها در طول زمان از مشکلات و کمبودها شکایتی نمیکنند، بلکه به دنبال خشنودی قلب صاحبالامر ارواحنا فداه هستند. در این دفتر، قصه دلدادگی الهام و داوود به صورت مفصلتری روایت میشود و با 23 موضوع تربیتی و اجتماعی آشنا خواهید شد. موضوعاتی مانند مهارت مدیریت جلسات خواستگاری، آشنایی با مهمترین سوالات و دغدغههای انتخاب همسر، شیوههای جذب اولیه کودک و نوجوان به مسجد، مدیریت مسجد و بهرهگیری از ظرفیتهای مختلف، شیوههای ارتباط با خانواده بهویژه والدین و موارد دیگر در این کتاب مطرح شدهاند.
خواندن این کتاب برای جوانانی که به داستانهای دینی، تاریخی و ماجراجویانه علاقهمند هستند، توصیه میشود. همچنین کسانی که به دنبال کتابی با ارزشهای اخلاقی و اجتماعی هستند، از این کتاب بهرهمند خواهند شد. پژوهشگران حوزهی دین و فلسفه نیز ممکن است از خواندن این اثر لذت ببرند.
دو ساعت به مغرب مانده بود که الهام طبق قرار قبلی ای که با داوود داشت آمد سر349 کوچه ی مسجد و داوود را سوار کرد و به مرکز مشاوره رفتند. داوود به مادرش و مادر الهام گفته بود که حداقل یکی، دو جلسه باید دو نفری به یک مشاور مراجعه کنند. آقا فرشاد یکی از مشاوران خوب قبل از ازدواج را به آن ها معرفی کرد و عصر روز چهارم ماه رمضان قرار گذاشتند و با هم به مرکز مشاوره رفتند. داوود با اینکه معذب بود، مجبور بود و جلو نشست. الهام با اینکه رانندگی اش خوب بود، ذاتاً به خاطر چهره خوب خدادادی اش جلب توجه می کرد و داوود گاهی متوجه نگاه بعضی راننده ها به الهام می شد. مادر چطورن؟ راستی، پیش نیومد که قابلمه افطاری اون شب رو بهتون برگردونم.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir