کتاب آوا داستان دختری به نام آوا را روایت میکند که در خانوادهای با مشکلات جدی زندگی میکند. پدر و برادرش به اعتیاد دچار هستند و این موضوع باعث بروز تنشهای مداوم در خانواده میشود. آوا که از این وضعیت خسته شده، با پسری به نام حامد آشنا میشود و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند تا از زندگی سخت و پرتنش خود رهایی یابد. روزهای آوا پر از دعواهای خانوادگی است؛ رابطهاش با پدر و برادرش به شدت تیره است و مادرش نیز به دلیل بیماری و ناامیدی از زندگی، حال خوشی ندارد. آوا که استعداد زیادی در نقاشی دارد و به خود متکی است، امیدوار است که حامد او را دوست دارد، اما...
کتاب آوا به افرادی که به داستانهای اجتماعی و روانشناختی علاقهمند هستند، توصیه میشود. همچنین، کسانی که با موضوعات مربوط به خانواده، اعتیاد و چالشهای زندگی جوانان آشنا هستند، میتوانند از این داستان بهرهمند شوند. این کتاب میتواند به نوجوانان و جوانانی که در جستجوی هویت و راهحلهای زندگی هستند، کمک کند.
همانطور که خواسته بودند، قرار شد یک عروسی ساده در بوشهر بگیریم و من همانجا بمانم. هیچچیز برایم دردناکتر از نگاه و نگرانی مادر نبود. ما حتی تحقیق هم نکردیم و هر بار مادر اصرار میکرد، پدر پشتگوش میانداخت. فردای آن روز برای خرید حلقه روانهی بازار شدیم. پدر باز زرنگی کرد و خرید حلقهی حامد را بهعهدهی خودش سپرد. واقعاً داشتم جلوی او از خجالت آب میشدم، ولی بهتر بود چیزی نگویم. با وجود چنین پدر بیملاحضهای فقط باید سکوت اختیار میکردم. از شایان خبری نداشتیم، با او که تماس میگرفتیم پسری با گویش یزدی جواب میداد و قسم میخورد که شایان چند روزی است به سربازی رفته. برایمان واقعاً زجرآور بود که ما را در جریان نگذاشته است، به هرحال عروسی بدون حضور برادرم برگزار شد. روز عروسی غمی عجیب قفسهی سینهام را احاطه کرده بود. در آنجا فقط با مادر آشنا بودم که خودش برایم دنیایی بود. همه با لهجه صحبت میکردند و من گیج و گنگ نگاهشان میکردم. عروسی مختصر و خوبی شد. راستش اصلاً حس عروسبودن را نداشتم؛ چون هیچکس مرا تحویل نمیگرفت. عروسی را در خانهی یکی از آشنایان گرفته بودند.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir