کتاب زنده باد پرسپولیس داستان پسری دوازده ساله را روایت میکند که پدرش را از دست داده و با مادرش زندگی میکند. آنها در شرایط مالی مناسبی نیستند، اما این پسر به شدت طرفدار تیم پرسپولیس است. وقتی که فراخوانی برای دریافت کارت هواداری تیم محبوبش منتشر میشود، او تصمیم میگیرد که این کارت را به دست آورد. اما به دست آوردن این کارت آسان نیست و او در مسیر خود با ماجراهای مختلفی روبرو میشود.
کتاب زنده باد پرسپولیس را به نوجوانان و جوانانی که به فوتبال و تیمهای ورزشی علاقهمند هستند توصیه میکنیم. همچنین، افرادی که به داستانهای احساسی و ماجراجوییهای زندگی روزمره علاقه دارند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. این کتاب میتواند برای والدین نیز جذاب باشد تا با دنیای ذهنی و چالشهای فرزندانشان بیشتر آشنا شوند.
هر سه با هم و هم زمان، جوری که انگار روی این هماهنگی کار کرده بودند، با صدای بلند گفتند: " میخوای چی بگیری؟" " کارت هواداری پرسپولیس." سینا هم که هوادار پرسپولیس بود، ابروهای پرپشتش را گره کرده و با چشمانی که برق میزدند پرسید: " کارت هواداری پرسپولیس دیگه چیه؟" یقهام را صاف کردم. از جایم بلند شدم و روی میز نیمکت پشت سری نشستم. جوری که انگار میخواهم در تلویزیون اخبار بگویم، سرم را بالا گرفتم و به روبه رو خیره شدم. صدایم را بم کردم: " از اونجایی که میدونم شما اهل دیدن شبکه ورزش نیستین، تقریبا مطمئن بودم که این خبر دست اول رو از دست دادین. در نتیجه، این متن سخنرانی رو براتون آماده کردم." عباس و مهران میخندیدند. سینا که انگار خیلی عجله داشت بفهمد موضوع چیست، از جایش بلند شد و با دستش به پشت گردنم زد و شانهام را گرفت و سعی کرد من را پایین بیاورد. من هم چون سرم را خم کرده بودم و تعادل نداشتم، تلپ روی نیمکت افتادم. صدای خندهی مهران و عباس بلندتر شد. سینا هم با حالت خنده گفت: " مسخرهبازی رو تموم کن، بگو ببینیم چی شده." حالت جدی به خودم گرفتم. وقت زیادی نمانده بود تا زنگ تفریح تمام شود. " تیم پرسپولیس میخواد به هواداران خاصش کارت هواداری بده. یه تعداد محدود از این کارتها هست؛ ولی هرکسی این کارت رو داشته باشه در واقع شاخ هواداران میشه." لبخند زدم: " میخوام هرطور شده بدستش بیارم."
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir