سه نوجوان با استعداد و پرانرژی در زمینه مکانیک و طراحی خودرو، آرزو دارند کارهای بزرگی انجام دهند. در این مسیر، نیرویی ماورائی به نام یحیی نظری که مأموریت دارد به زمین بازگردد، به آن‌ها کمک می‌کند و توانایی‌هایشان را به سطحی بالاتر می‌برد و آن‌ها را به انسان‌های فوق‌العاده تبدیل می‌کند. با یاری یحیی، این نوجوانان تیمی به نام شهاب تشکیل می‌دهند و در تلاشند تا خودرویی با کیفیت و منحصر به فرد بسازند. اما تولید خودرو در انحصار یک شرکت خودروسازی مافیایی است که با تهدید و تطمیع سعی در حذف موانع دارد. به تدریج، تیم شهاب متوجه می‌شود که وارد یک بازی جدی و چالش‌برانگیز شده‌اند و نبردی سخت در پیش دارند.

خواندن کتاب نبرد با مافیای خودرو را به چه کسانی توصیه می کنیم

این کتاب را به نوجوانان و جوانانی که به مکانیک و طراحی خودرو علاقه‌مند هستند توصیه می‌کنیم. همچنین، افرادی که به داستان‌های ماورایی و چالش‌های کارآفرینی علاقه دارند، از خواندن آن لذت خواهند برد. در نهایت، کسانی که به دنبال الهام و انگیزه برای تحقق آرزوهای خود هستند، می‌توانند از این داستان بهره‌مند شوند.

در بخشی از کتاب نبرد با مافیای خودرو می خوانیم

داخل دالانی مارپیچ و تودرتو گیر افتاده‌ام. از هر مارپیچی که خارج می‌شوم، دوباره وارد دالان دیگری می‌شوم. به‌قدری تاریک است که هیچ‌چیزی نمی‌بینم. فقط وقتی به درها می‌خورم، می‌فهمم اینجا در است، با دستم کورمال‌کورمال دستگیره را پیدا می‌کنم و بازش می‌کنم. قطره‌های عرق از پیشانی‌ام روی صورتم می‌چکد و از آنجا روی گردنم سرازیر می‌شود. حالت تهوع پیدا کرده‌ام و فقط می‌خواهم از این جای تاریک و خفه، خلاص شوم. صدای عجیبی پشت سرم می‌شنوم، برمی‌گردم. چیزی دیده نمی‌شود، ولی صدا همچنان می‌آید.