لنا آرزو دارد رباتی طراحی کند تا به مادرش، لیلی، که بیمار است، در کارهای خانه کمک کند. او برای تحقق این آرزو تلاش میکند، اما در این مسیر دچار خرابکاریهایی میشود. همچنین، رابطه او با برادرش چندان خوب نیست. در نهایت، با وساطت داییاش، والدین لنا موافقت میکنند که او به شهری دیگر سفر کند و در کلاسهای رباتیک شرکت کند. لنا فکر میکند که با رفتن به این کلاسها، مشکلاتش حل خواهد شد، اما به زودی متوجه میشود که کار به این سادگیها نیست. او در خانه داییاش و با وجود حسادت بچههای دایی، با موانع زیادی روبرو میشود و حضور برادرش میتواند در مواجهه با این چالشها بسیار مؤثر باشد.
این کتاب را به نوجوانان و جوانانی که به فناوری و رباتیک علاقهمند هستند توصیه میکنیم. همچنین، افرادی که به داستانهای خانوادگی و چالشهای روابط انسانی علاقه دارند، از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. در نهایت، کسانی که به دنبال الهام و انگیزه برای غلبه بر موانع شخصی هستند، میتوانند از این داستان بهرهمند شوند.
سر دیگر سیم را برداشتم. کمی جابهجا شدم. نزدیک پریز برق رفتم. ذوق و هیجان عجیبی داشتم. ربات را زمین گذاشتم و سر سیم را به آرامی داخل پریز کردم. نمیدانم از ذوق بود یا سرما که تمام بدنم مورمور میشد. وای خدا...پرهی آرمیچر آرامارام شروع به چرخیدن کرد. کار کرد! کار کرد لنا! رباتت واقعاً کار کرد...چند ثانیه بعد آرمیچر مثل یک فرفره به چرخش درآمد. همینطور که آرمیچر میچرخید، تمام آرزوهایم هم دور سرم میچرخیدند...
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir