پوکینگهورن در این اثر تلاش کرده است تا از همافزایی و هماهنگی میان علم مدرن و آموزههای الهیاتی دفاع کند. او بر این باور است که علم و الهیات دو روش متفاوت برای جستجوی حقیقت هستند که هر یک باید دیگری را تکمیل کند. علم به بررسی چگونگی پدیدهها میپردازد، در حالی که الهیات به پرسشهای مربوط به «چرایی» پاسخ میدهد. این دو رویکرد در یک افق وسیعتر، امکان نگاهی جامع به واقعیت را فراهم میآورند. بنابراین، تنها با گشودگی همزمان به روشها و دستاوردهای این دو شیوه جستجوی حقیقت میتوان واقعیت را در گستردهترین معنای آن شناسایی کرد.
پوکینگهورن کتاب خود را با بررسی مفهوم «الهیات زمینهای» آغاز میکند و بیان میکند که تجربیات و چالشهای ناشی از یک زمینه خاص، از جمله علم طبیعی، میتوانند به ایجاد روشهای نوین در تفکر الهیاتی منجر شوند. این رویکرد نه تنها به افقهای جدید، بلکه به نگرشهای تازه نیز منجر میشود. به همین دلیل، پوکینگهورن نسبت علم و دین را بهعنوان نوعی الهیات زمینهای در نظر میگیرد و میخواهد نشان دهد که تفکر الهیاتی در بستر علم چگونه باید شکل بگیرد. تفکر الهیاتی همواره در یک زمینه خاص شکل گرفته و بهطور طبیعی از یک افق خاص بیان شده است؛ بهطوری که دادارباوری و الحاد قرن نوزدهم در بستر اندیشه مکانیکی نیوتن و دیگر فیزیکدانان آن زمان ظهور کرد. اما اکنون این اندیشه بهکلی دگرگون شده است؛ ارتباطگرایی فیزیک نسبیتی و ناتعیّنباوری فیزیک کوانتومی جایگزین جهان شفاف و متعین نیوتنی شده و تصویری کاملاً متفاوت از جهان ارائه دادهاند. بنابراین، تفکر الهیاتی نیز ناگزیر است که در پرتو این دیدگاهها، به واقعیت نگاهی تازه بیفکند. پوکینگهورن در تلاش است تا تغییرات گفتمان علمی در قرن بیستم را مورد بررسی قرار دهد و پیامدهای آن را برای الهیات توسعهیافته در بستر علم تحلیل کند. او معتقد است که در غیاب یک عینیّت مشخص که فیزیکدانان کوانتومی به آن اشاره دارند، نمیتوان از هیچ نوع معرفتشناسی عام و واحدی سخن گفت. الهیات نیز مانند علم، روش خاص خود را دارد و منطق کشف را با ماهیت موضوع پژوهش هماهنگ میسازد. در هر دو حوزه علم و الهیات، تجربه و تفسیر به هم پیوند میخورند تا بهترین تبیین ممکن فراهم شود؛ اما ماهیت تجربه و شیوههای تفسیر در این دو عرصه متفاوت است. بهعنوان مثال، در مسائل مربوط به ارزشهای اخلاقی، تنها میتوان بر اساس «آنچه باید رخ دهد» صحبت کرد، در حالی که علم استدلالهای خود را بر مبنای آنچه که واقعاً رخ میدهد، بنا میکند. این موضوع بهوضوح نشان میدهد که میان نگاه الهیاتی و علمی به ارزشهای اخلاقی تفاوت وجود دارد، بدون آنکه یکی نافی دیگری باشد. همچنین در زمینههای مربوط به سرشت انسان، سرشت جهان، نسبت انسان با حقیقت، ماهیت خودآگاهی و سرنوشت بشر نیز میتوان به تفاوتهای علم و الهیات اشاره کرد، بدون اینکه هر یک را به نفع دیگری انکار کنیم. طبیعی است که پرسشهای علمی باید پاسخهای علمی داشته باشند، اما پرسشهای دیگری نیز وجود دارند که هرچند طرح آنها ضروری و معنادار است، اما خارج از محدودهای قرار میگیرند که علم برای خود تعیین کرده است.
خواندن این کتاب به افرادی که به بررسی ارتباط علم و دین و همچنین تأثیرات آن بر تفکر الهیاتی علاقهمند هستند، توصیه میشود.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir