کتاب وردهایی برای فراموشی نوشته آدرین یانگ، اثری داستانی با تم جناییمعمایی و رازآلود است. این داستان حول محور امری بلکوود میچرخد که در جزیرهای به نام سرشا، که همواره در مه غلیظی غرق است، زندگی میکند. زندگی یکنواخت و کسلکننده امری پس از وقوع یک جنایت هولناک به کلی دگرگون میشود؛ بهترین دوست او، لیلی، در شبی مهآلود به قتل میرسد و آگوست سالت، معشوق امری، به عنوان مظنون اصلی این جنایت شناخته میشود. آگوست ناچار میشود جزیره را به همراه مادرش ترک کند و این واقعه زندگی امری را برای همیشه تغییر میدهد.
داستان کتاب وردهایی برای فراموشی نوشته آدرین یانگ، با تم جنایی، معمایی و رازآلود، حول محور شخصیت امری بلکوود میچرخد که در جزیرهای به نام سرشا، غرق در مه و راز، زندگی میکند. زندگی یکنواخت و کسلکننده امری پس از وقوع یک جنایت هولناک به کلی دگرگون میشود؛ بهترین دوست او، لیلی، در شبی مهآلود به قتل میرسد و آگوست سالت، معشوق امری، به عنوان مظنون اصلی این جنایت شناخته میشود. آگوست ناچار میشود جزیره را به همراه مادرش ترک کند و این واقعه زندگی امری را برای همیشه تغییر میدهد. اما داستان از جایی آغاز میشود که 14 سال از قتل لیلی و رفتن آگوست از جزیره گذشته است. امری دوران جوانی خود را در جزیره مهآلود سرشا سپری میکند. او در نوجوانی از اینکه بخواهد باقی عمر خود را در جزیره بماند متنفر بود، اما سالها پس از آن حادثه، همچنان در جزیره مانده و تجارت خانوادگی بلکوود را مدیریت میکند. زندگی او روال معمول و خستهکنندهای دارد که با بازگشت آگوست به جزیره از دور تکراری خود خارج میشود. یک صبح مهآلود، امری بلکوود از خواب بیدار میشود و پس از 14 سال، آگوست را روبهروی خود میبیند. آگوست برگشته تا مادر مرحومش را در جزیره دفن کند.
بازگشت آگوست خاطرات تلخ گذشته را برای امری زنده میکند و او شبی را به یاد میآورد که جزیره در آتش سوخت و جسد لیلی در جنگل پیدا شد. در ادامه، حضور آگوست از سوی اهالی جزیره پسزده میشود و آنها به او روی خوشی نشان نمیدهند؛ اما به نظر میرسد آگوست به جزیره بازگشته تا پرده از رازی مهم بردارد. با این حال، در حین بازگشت و حضور دوبارهاش در جزیره، آگوست متهم به قتل دیگری میشود. داستان امری و آگوست از این نقطه به بعد به اوج خود میرسد و رازهای نهفته جزیره و گذشتههای فراموششده را به تدریج آشکار میکند.
خوانندگان جوان و بزرگسال، علاقهمندان به داستانهای با پسزمینه جزیرهای،خوانندگان داستانهای احساسی و روانشناختی، علاقهمندان به ژانر جنایی و معمایی، طرفداران داستانهای رازآلود و به طور کلی، اگر شما به داستانهایی با تنش، راز و کشف حقیقت علاقه دارید، این کتاب میتواند گزینه خوبی برای شما باشد.
داستانهایی وجود داشت که فقط جزیره میدانست. همانهایی که هرگز کسی تعریفشان نکرده بود. این را میدانستم، چون خودم یکی از آنها بودم. همینطور که جلوی کشتی فرابر ایستادم، سرشا مثل غول خفته ای در آبهای سرد از مه بیرون آمد. باد گزنده انگشتانم را که دور نرده ها چسبیده بودند بیحس کرده بود و وقتی آب دهانم را قورت دادم، محکمتر به نرده ها چسبیدند. این لحظه را هزاران بار تصور کرده بودم؛ حتی روزهایی که مطمئن نبودم این جزیره اصلا وجود داشته باشد؛ اما همین جا بود و به اندازه پوستی که استخوان هایم را پوشانده بود، واقعی بود. دستانم را در جیب های کتم فرو کردم و به منظره پشت کردم. انگار این کار به نوعی تمام اتفاقات ناگوار آنجا را از بین میبرد. آخرین باری که روی این عرشه ایستاده بودم هجده ساله بودم، و به جای تماشای بزرگ شدن جزیره از دوردست، میدیدم که همراه با زندگیام ناپدید میشود. مادرم صورتش را از من برگردانده بود تا اشک هایش را پنهان کند اما می توانستم حرف های نگفته اش را در سینهام حس کنم. اینکه من همه چیز را خراب کرده بودم و ته دلش هرگز نمیخواست من را ببخشد
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir