کتاب مادرم خودم نوشته نانسی فرایدی و ترجمه زهره زاهدی، به بررسی روابط و چالشهای میان مادران و دختران میپردازد. نانسی فرایدی در این اثر از تجربیات شخصی خود بهره میبرد تا به مادران و دختران کمک کند تا یکدیگر را بهتر درک کنند.
کتاب مادرم خودم یک راهنمای جامع برای مادران و دختران است که به آنها کمک میکند تا با چالشها و اختلافنظرهایی که ممکن است در روابطشان پیش بیاید، بهخوبی مواجه شوند. نانسی فرایدی به این پرسش پاسخ میدهد که چرا بسیاری از دختران به الگوهایی از مادرانشان تبدیل میشوند. او بهطور همزمان به بررسی اختلافات و مشکلات موجود در روابط مادران و دختران و همچنین عشق عمیق بین آنها میپردازد. با انجام صدها مصاحبه، فرایدی روابط متنوعی را تحلیل میکند و از تجربیات شخصی خود نیز در این زمینه بهره میبرد و در بسیاری از موارد به خودافشایی میپردازد. علاوه بر این، او در این کتاب احساسات متناقضی چون خشم، نفرت و عشق دختران نسبت به مادرانشان را به تصویر میکشد.
کتاب مادرم خودم را به علاقهمندان به روانشناسی بهخصوص روابط مادران و دختران پیشنهاد میکنیم.
«عشق میان من و مادرم آنقدرها هم بیقید و شرط نیست که زیر سؤال نرود. اگر دربارهٔ آنچه میان ما وجود داشت تصوری مبهم و خیالی داشته باشم، نخواهم توانست با آسایش و فارغ از تشویش خود را بسازم.
در طول سالیانی که با زنها مصاحبه و گفتگو داشتهام، مکرراً از آنها شنیدهام: «نه، گمان نمیکنم صفت بهخصوصی را از مادرم به ارث برده باشم. ما بهکلی با هم فرق میکنیم ...». این کلمات را معمولاً با غرور بیان میکنند. گوینده هم شدیداً اظهار تمایل میکند که مادرش را سرمشق قرار دهد و هم خیال میکند در مقابل این تمایل مقاومت کرده است.
اما، وقتی با دختر همین زن مصاحبه کردم، با اندوه لبخند زد: «همیشه به مامان میگویم که او با من همان رفتاری را دارد که مادربزرگ با او داشته ... رفتاری که او خودش هم دوست ندارد!»
در مصاحبهٔ دیگری که با شوهر این زن داشتم، وی گفت: «هر چه از عمر ازدواجمان بیشتر میگذرد، بیشتر شبیه مادرش میشود».
باور کنید اگر من و مصاحبهشوندگانم فرصت کافی برای حرف زدن داشتیم، خودشان کمکم شباهتهای میان زندگی خود و مادرشان را میدیدند. ابتدا باید تفاوتهای فرعی و ظاهری را کنار بگذارند. مادر در یک خانهٔ ویلایی زندگی میکرد و زنی که با او مصاحبه کردم، در آپارتمان زندگی میکرد. مادر در عمرش حتی یک روز هم کار نکرده بود و دختر شاغل بود. ما چنان به این چیزها میچسبیم که انگار ثابت میکند که ما زندگی خاصی، متفاوت با زندگی او داریم. ما چیزهای مهمتری را از او به ارث بردهایم که نادیده میگیریم: اضطراب، ترس، خشم.
نحوهٔ تنیدن تار و پود شبکهٔ روابطمان با دیگران، بر اساس همان رابطهای است که با او داشتیم.
تصویر زندگی مادرمان، همانطور که بود، خواه ناخواه در زندگی ما تأثیر میگذارد. این واقعیت بیش از همه، در زندگی با جنس مخالف تحقق مییابد. اگر نتوانیم به همسانی تمایلات جنسیمان با مادر اعتماد کنیم، به هیچ چیز اعتماد نمیکنیم. در خانهٔ مادر با یقین کامل به این همسانی متکی بودیم.
ما در روابط زناشویی با شوهرانمان، اعتمادبهنفس داریم، فعالیم، کاشفیم، اما در مواجهه با اولین سرخوردگی، اولین نشانهٔ شکست، سرزنش، یا تحقیر، برمیگردیم به همان نقطهٔ آشنا و امن قدیمی: «تمایلات جنسی بد است». این مسئله همواره میان مادر و ما لاینحل مانده است.
وقتی مردی به نظرمان زرنگ و جذاب میرسد، آناً بر علیه قوانین ضدمرد مادرمان با او متحد میشویم. اما یادمان هست که به مردان نمیشود اعتماد کرد. اگر در این رابطه صدمه ببینیم، میگوییم تقصیر خودمان بود.»
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir