کتاب انجمن سری بندیکت 1 نوشتهی پرفروش ترنتون لی استوارت، داستانی هیجانانگیز و غیرقابل پیشبینی از چهار نوجوان را روایت میکند. این چهار نفر به یک انجمن عجیب و غریب ملحق میشوند که هدفش نجات دنیا به شیوهای خاص و غیرمعمول است. این اثر تحسینشده موفق به کسب جوایز متعدد و نامزدی در جشنوارههای مختلف شده است.
شخصیت اصلی این داستان پسری باهوش و یتیم به نام رینی مولدن است که از دوران کودکی در پرورشگاه زندگی میکند. یک روز، او با یک آگهی جالب در روزنامه مواجه میشود که توجهش را به شدت جلب میکند. در این آگهی از بچههای تیزهوش و خلاق دعوت شده تا برای عضویت در یک انجمن خاص در یک آزمون شرکت کنند. با وجود اینکه افراد زیادی در این آزمون شرکت میکنند، تنها رینی و سه نوجوان دیگر که آنها نیز بیسرپرست هستند، موفق به قبولی در آزمون میشوند. بچهها از اینکه در این آزمون پذیرفته شدهاند بسیار خوشحال هستند، اما هیچکدام از آنها از آیندهای که در انتظارشان است، اطلاعی ندارند.
این مجموعه پرفروش و محبوب که نخستین بار در سال 2007 منتشر شد، داستانهای هیجانانگیزی را درباره چهار نوجوان روایت میکند که با دیدن یک آگهی در روزنامه، به انجمنی دعوت میشوند. این آگهی از باهوشترین و خلاقترین بچهها میخواهد تا به این انجمن بپیوندند. هر چهار نوجوان، شامل دو دختر و دو پسر، در آزمون این انجمن موفق شده و به عضویت آن درمیآیند. هر یک از این بچهها ویژگیهای غیرعادی و منحصر به فردی دارند که آنها را از سایر نوجوانان متمایز میکند. هدف این انجمن نجات دنیا است و تنها قانونی که دارد این است که هیچ قانونی وجود ندارد. این انجمن بچهها را به گونهای تربیت میکند که نتوانند به درستی فکر کنند. ترنتون لی استوارت در مجموعه «انجمن سری بندیکت» داستانهای ماجراجویانه و پرهیجانی را به نگارش درآورده است. این ماجراها نوجوانان را به دنیایی پر از رمز و راز و غیرمنتظره میبرد که پیشبینی پایان آن برایشان دشوار است.
این کتاب به نوجوانانی که به داستانهای هیجانانگیز و ماجراجویانه علاقهمند هستند، توصیه میشود.
وقتی نیمی از سؤالها را خوانده بود (درحالِ خواندنِ سؤال بیستم دربارهی تفاوت میان توالی دو عبارت و صرفونحو کلمه بود)، شنید که روندا کازمب از روی صندلیاش بلند شد. آیا امتحانش را تمام کرده بود؟ خُب، البته! او همهی جوابها را داشت. رینی با ناراحتی اخم کرد. وقتی روندا برای تحویلدادن ورقهاش میرفت، بقیهی بچهها با تعجب به او نگاه میکردند؛ اما به نظر نمیرسید که زنِ مدادی یک ذره هم شک کرده باشد. اگر هم شکی بود، بهقدری مجذوب سَرووَضع خیلی عجیب روندا شده بود که بهزحمت نیمنگاهی به ورقهاش انداخت.
رینی ناگهان متوجه موضوعی شد؛ روندا عمداً سعی داشت جلبتوجه کند. این حُقهاش بود. با این روش، هیچکس به او شک نمیکرد، چون کسی که قصد تقلّب دارد، هیچوقت سعی نمیکند توجه بقیه را به خودش جلب کند. این موی سبز (که حتماً کلاهگیس بود) و این لباس بهخصوص و آن زمزمهها، همهشان ترفند بود. بیشترِ مردم فکر میکنند اگر بچهای بخواهد تقلّب کند، مثل موش ساکت میماند و ظاهرش را ساده درست میکند تا بقیه به او توجه نکنند. رینی با خودش فکر کرد ممکن است روندا برای قبولی در این امتحان، به حد کافی باهوش نباشد، اما در مورد تقلّب، استعداد خوبی داشت. رینی شدیداً به او حسادت کرد. حالا روندا آن فرصتهای استثنائی را تجربه میکرد؛ اما او شکستخورده، به پرورشگاه برمیگشت.
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir