زندان: داستان مصور جلال رفیع در سالهای پر التهاب ۱۳۵۳به همراه چهار تن از دوستان خود دست به نوشتن مقالاتی برای گروههای چریکی می زند. اندکی نمی گذرد که جلال دستگیر شده و به زندان قصر منتقل می شود. پس از یک سال شکنجه و رنج در سلول های زندان قصر متوجه می شود که دوستان دیگرش را به جرم همکاری با گروههای چریکی اعدام کردند. سال بعد زمانی که جلال از زندان آزاد می شود به همراه چند تن از دوستانش تصمیم به ترور بازجویش که در اعدام دوستانش نیز دست داشت می گیرد.