کتاب «بوی آدمیزاد» به قلم کژال کریمیان شامل هشت داستان کوتاه به نامهای «مزون»، «منفی 45 درجه»، «سارق مثل ادیب»، «کجدار»، «کلاغ ها شیطان را بردند»، «خالخالی های سیاه»، «ماسک نجات بابای احسان» و «به اتفاق بانو» شد.
و ضربه طبق عادت بر گونهاش زد و آماده شد تا اولین جنازه یخچال جدید را سر و سامان دهد! حس دانشآموزی را داشت که میخواهد روز اول مهر بعد از مدتها صبوری، کیف و کفش جدیدش را امتحان کند. هر چند او چنین چیزی را فقط در خیال تصور میکرد، چون همیشه مجبور بود زیر سایه لباسهای کهنه برادر بزرگترش قد بکشد و چیزی از عطر وسایل جدید و نو نفهمد. شاید اولین بوی تازگیای که به مشامش خورده بود بوی موهای تافتزده همسرش در شب عروسی بود که عطر شکوفه میداد و دومین چیز هم همین یخچالهای سه کابینه سردخانه!
خواندن این کتاب را به علاقه مندان به داستان های جنایی و ترسناک معرفی می کنیم .
«هیچ چیز برای دزدها خوشایندتر از این نیست که خانه مدنظرشان، جهت سرقت، پرده یا کرکره نداشته باشد و از داخل کوچه هم قابل رویت باشد اما خانه آقای شجاعی به غیر از داشتن تمامی این مزایا، نور بسیار عجیبی داشت که هر شب خودنمایی می کرد؛ بنفش نئونی! بارها پسرهای کم سن و سال همسایه حین برخورد با او سر به سرش می گذاشتند و تیکه بارش می کردند که اگر در منزلش گل و گیاه جهت استعمال پرورش می دهد، مشتری دست به نقد سراغ دارند... آقای شجاعی هم که اخیرا 50 را از سر گذرانده بود، خنده ای به غایت مصنوعی سر می داد، شانه بالا می انداخت و می گفت که فقط این رنگ را دوست دارد! همین! اما نور واحد ششم طبقه دوم پلاک 10 در کوچه زهتابی، بنفش زننده ای بود که توجه هر کسی را به خود جلب می کرد».
کلیه حقوق این سایت متعلق به کتابفروشی آنلاین «کتابخون» میباشد.
2020 © Copyright - almaatech.ir